این سایت بمنظور ارائه فایلهای معتبر در زمینه گنج دفینه گنج یابی زیر خاکی برای دانش پژوهان تهیه گردیده ااست

محل لوگو

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 100
  • بازدید دیروز : 720
  • بازدید کل : 2152553

داستان شهر مدفون قسمت نهم(ورود به دخمه مرگ برای یافتن گنج و طلا و زیر خاکی و دفینه و کوزه طلا)


داستان شهر مدفون قسمت نهم(ورود به دخمه مرگ برای یافتن گنج و طلا و زیر خاکی و دفینه و کوزه طلا)

خواننده گرامی داستانی که در روبری شماست و آن را می خوانید قسمت نهم از داستان شهر مدفون است که بر اساس تجربیات من در گنج یابی تهیه و فرا روی شماست پر واضح است که هدف از نوشتن داستن صرفاٌ ارائه تجربیات است.لذا مجداٌ توصیه میکنم که گنج یابی و دفینه یابی یک موضوع کاملاٌ علمی و مبتنی بر یافته ها و مطالعات است .لذا مطالعه تمای فایلی مرتبط با گنج یابی و دانلود آن قبل از هر گونه اقدام الزامی است.

این داستان صرفاٌ توسط نگارنده وصاحب سایت دفینه فورکیا نوشته شده است و در هیچ جای دیگر عنوان نگردیده است.

کپی برداری صرفاٌ با ذکر عنوان سایت مجاز است.موفق باشید

داستان شهر مدفون قسمن نهم

ورود به دخمه مرگ برای یافتن گنج و طلا و زیر خاکی و دفینه و کوزه طلا

رهائی یا گرفتاری،سپید یا سیاه،گنج یا رنج، طلا یا بلا،براستی انسان نمی داند کدامیک خوب است ،چه بسا چیزهای بدی که ظاهری زشت و کریه دارند اما در باطن زیبا هستند.جستجوی زیر خاکی نزدیک بود من و سعید را در باتلاق مرگ فرو برد،اما چه فایده ،من باید مجسمه طلا و آن گنج زیر خاکی را پیدا میک ردم،چه تعب و رهائی از رنج من در یافتن آن کوزه طلا و مجسمه طلا بود. به راه خود در کویر ادامه دادیم،نقشه گنج بیانگر این بود که در نزدیکی ما ورودی دخمه ای است که از آن میتوان به شهر مدفون راه یافت.پس از طی 10 کیلومتر تقریباٌ به نزدیکی دخمه رسیدیم. از دور چیزی شبیه با آخر جهان ,و زمان در روبروی ما نمایان شد. یک نفطه سیاه در کویر شن. که هر چه می رفتیم سیاهتر می شد. درست مثل قیر نه مثل طلا.نزدیکتر که شدیم بوی مشمئز کننده ی به مشام می رسید. انگار که هزار تخم مرغ گندیده را داخل ظرف ریخته و بهم میزنند.خناکای دلچسبی علیرغم بوی مشمئز کننده صورتم را لمس کرد. این خنکا بسان یک نسیم در بهار گونه های تفدیده من ر ا نوازش داد.

آری یک دخمه بود . دخمه مرگ.خوشحال بودم چرا که آخر سفر من نزدیک بود. دخمه مرگ آغاز ورود به شهر مدفون بود که در نقشه در دل کویر ،براستی مسیر را مشخص می کرد. شنیده بودم که سه تفر از بزرگان قدیم بمنظور مقابله با هجوم غارتگران در این محل گنجهای خود را پنهان کرده اند تا از غارت غارتگران در امان باشد ازجمله مجسمه طلا که به شکل ایشتار الهه باروری و زایش تراشیده شده بود. با خود عهد کردم جز مجسمه هیچ بر ندارم. باری طمع انسان زیاد است و زیاده خواهی او افزون وپایان ناپذیر.همینطور که جلو میرفتم چراغ بالای سر خود را در تاریکی روشن کردم بناگاه از دیدن آنچه که دیدم نفس در سینه ام حبس شد.گلویم خشک. خدای من در مسیر اطراف من پر شده بود از اسکلت سر انسان و جمجمه که در لابلای سنگها قرار داشت. وحشت پنجه خشمکین خود را در قلبم می شکافت. با سرعت بیشتر مسیر را ادامه دادم . حدوداٌ سی متر جلوتر در بین دالان ده متر به عمق زمین فرو رفتم و سکوئی بود روی آن نشستم و عرقم را خشک کردم.

 

 

  انتشار : ۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۷               تعداد بازدید : 1510

برچسب های مهم

دفینه /و گنج و گنج یابی ! نقشه گنج*طلا^ کوزه گنج% قبر

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما