این سایت بمنظور ارائه فایلهای معتبر در زمینه گنج دفینه گنج یابی زیر خاکی برای دانش پژوهان تهیه گردیده ااست

محل لوگو

آمار سایت

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 43
  • بازدید دیروز : 639
  • بازدید کل : 2157906

عروس جوان مچ تازه داماد را در دستشوئی هنگام .....گرفت.... عروس 3 ماهه مچ کیارش تازه داماد را در سرویس بهداشتی هنگام تماشا و.. گرفت


حوادث رکنا: زن جوان مشهدی وقتی به رفتارهای شوهرش شک کرد مچ او را در حالیکه در توالت بود گرفت.

عروس 3 ماهه مچ کیارش تازه داماد را در سرویس بهداشتی گرفت
 

به گزارش رکنا ، با آن که مدت زیادی از آغاز زندگی مشترکم نمی گذشت و تحمل وسواس های بهداشتی همسرم را نداشتم، ناگهان روزی با صحنه ای روبه رو شدم که زندگی ام را در آستانه نابودی قرار داد و ...

درددل شیطانی زن کرجی به همکلاسی پسرش + عکسماجرای رقص دختری در پارک سحر مشهدی چیست ؟ / دستور ویژه دادستانی
بهترین خواص عسل و زنجبیل برای سلامتی
یاد بگیر چجوری برای خودت سایت بزنی
تیرگی زانوهاتو با این کرم برطرف کن
درمان مشکلات لثه توسط جراح و متخصص بیماری‌های لثه!(عضو AAP آمریکا)

زن 22ساله با بیان این که رفتارهای نامعقول و کثیف همسرم مرا به کلانتری کشاند تا شاید راهی برای جلوگیری از فروپاشی زندگی ام پیدا کنم، به کارشناس اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: حدود 15ماه قبل با معرفی یکی از همسایگان در حالی به خواستگاری جوان 25ساله ای پاسخ مثبت دادم که هیچ شناختی از خانواده او نداشتم.

از سوی دیگر نیز من اولین دختر خانواده بودم و پدر و مادرم که آگاهی و اطلاعات کاملی درباره تحقیق و شناخت قبل از ازدواج نداشتند، خیلی زود مقدمات خواستگاری و مراسم عقدکنان را فراهم کردند و به این ترتیب من و «کیارش» پای سفره عقد نشستیم.

هنوز یک هفته از این ماجرا نگذشته بود که روزی همسرم مرا وادار کرد قبل از ورود به پذیرایی منزل پدرشوهرم دست و پاهایم را با آب نمک به طور کامل بشویم. وقتی با نگاه تعجب آمیز من رو به رو شد، ادعا کرد چون از بیرون می آییم احتمال دارد پاهایمان بو بدهد اما در میان حیرت و ناباوری دیدم که او و مادرش وسواس های عجیب و غریبی دارند و مدام دست ها و پاهایشان را با آب نمک می شویند و هر دو ساعت یک بار مسواک می زنند تا دهانشان بوی بد ندهد.

من برای حفظ آبروی خانوادگی این موضوع را پنهان کردم ولی این مسائل به اندازه ای در رفتارهای من نیز تاثیر گذاشته بود که گاهی مورد تمسخر و تحقیر خانواده ام قرار می گرفتم. از طرف دیگر پدر و مادرم نیز رفتارهای وسواسی همسرم را نادیده می گرفتند تا تحقیر نشود.

خلاصه یک سال بعد در حالی من و کیارش زندگی مشترکمان را آغاز کردیم که اختلافات ما به دلیل مشاجره خانواده هایمان بر سر غذای تالار آغاز شد و این کدورت در حالی افزایش یافت که همسرم مدعی بود خانواده ام جهیزیه اندک و ناقصی به من داده اند.

این در حالی بود که پدرم با درآمد کارگری همه جهیزیه را با سختی و قرض و وام تهیه کرده بود. با وجود این نه تنها در این باره مورد سرزنش و تحقیر خانواده همسرم قرار می گرفتم بلکه آن ها مدام ادعا می کردند لباس های پدرم کثیف است، مادرم زیاد دست و صورتش را نمی شوید و خواهرانم بوی عرق می دهند و ...

راز مرد جوان در توالت خانه فاش شد / همسرش شوکه شد

اما مشکل اساسی زندگی من از همان روزهای اول ازدواجمان در حالی شکل پیچیده ای به خود گرفت که می دیدم همسرم مدت زمان خیلی طولانی از سرویس بهداشتی بیرون نمی آید. اوایل فکر می کردم این رفتار او به دلیل وسواس های عجیب و غریبش است اما آرام آرام کنجکاو شدم و از سوی دیگر نیز تحمل این وضعیت را نداشتم، چرا که او مرا نیز وادار می کرد مدام مسواک بزنم و پاهایم را با آب نمک بشویم. در این شرایط روزی به بهانه این که نگرانش شده ام، به طور ناگهانی در سرویس بهداشتی را گشودم که در یک لحظه گوشی تلفن همراه از دست همسرم به روی سنگ فرش سرویس بهداشتی افتاد و او حیرت زده به من خیره شد. تازه فهمیدم که همسرم علاوه بر وسواس، بیماری روحی دیگری نیز دارد و به طور پنهانی به تماشای فیلم های مستهجن داخل گوشی تلفن همراهش می نشیند و ...

به ناچار ماجرا را برای مادرم بازگو کردم اما نصیحت های خانواده ام نیز در رفتارهای زشت و کثیف همسرم تاثیری نداشت.

کیارش نه تنها به رفتارهای نامعقول خودش اصرار می کرد بلکه ادعا داشت من نیز باید از افکار بیمارگونه او تبعیت کنم. خلاصه با آن که فقط سه ماه از آغاز زندگی مشترکمان می گذرد دیگر نمی توانم رفتارهای کثیف و همچنین زندگی با وسواس های زجرآور او را تحمل کنم.

به همین دلیل وقتی زندگی ام در آستانه فروپاشی قرار گرفت و خانواده همسرم نیز از رفتارهای فرزندشان حمایت کردند، به ناچار به کلانتری پناه آوردم تا شاید راهی برای نجات از این وضعیت بیابم.

شایان ذکر است، به دستور سرهنگ محسن باقی زاده حکاک(رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) بررسی تخصصی و کارشناسی این پرونده توسط مشاوران زبده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

عروس جوان مچ تازه داماد را در دستشوئی هنگام .....گرفت....     عروس 3 ماهه مچ کیارش تازه داماد را در سرویس بهداشتی هنگام تماشا و.. گرفت
انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۹

برچسب های مهم

جن ها همه جا هستند- واقعیت ها از افراد جن زده و روش درمان جن زده ها


 

جنهای هم خانه” جنها در کنار ما زندگی می کنند. در اکثر خانه های ما ( بالای ۹۰ درصد) جنها هم زندگی می کنند که طبیعی و قانون دنیاست. وقتی جنها می خوان خانه ای رو برای سکونت انتخاب کنند، به مسائل مختلفی توجه دارند که یکی از مهمترینهای اونها، اعتقاد افراد اون خانه ست. جنها دوست دارند کنار انسانهایی زندگی کنند که هم اعتقاد با اونها باشند. مثلا جنهای مسلمان دوست دارند کنار انسانهایی با قلب پاک و پایبند به اصول اخلاقی زندگی کنند. انسانهایی که متوجه و معتقد به خدا هستند و به خاطر این اعتقاد هر رفتاری ازشون سر نمی زنه و از قدرت و اختیارشون بی پروا و بی احتیاط استفاده نمی کنند. جنهای مسلمان خودشون این خصوصیات رو دارند و جذب انسانهایی با همین ویژگی ها می شن.
و بر عکس جنهای کافری که از قدرت و اختیارشون هرطور که دوست داشته باشند، بی پروا استفاده می کنند، برای صدمه زدن به دیگران ملاحظه ای ندارند و از شرارت و ایجاد مشکل و انحراف لذت می برند؛ دوست دارند کنار انسانهایی مثل خودشون زندگی کنند. کنار انسانهایی که توجهی به حضور خدا ندارند و هر طور دوست دارند افراط و تفریط می کنند.
با این توضیح باید تونسته باشید حدس بزنید چه نوع جنهایی با چه اعتقادی ممکنه جذب شما بشن و در کنار شما زندگی کنند. یکی از راحت ترین راه های استفاده از دوستی جن ها، جلب محبت جنهای هم خونه ست که نیازی به ارتباط با دنیای جن نداره، استاد لازم نیست و زندگی عادی رو مختل نمی کنه. جن های هم خونه انسان، به دلیل اینکه موقع انتخاب خانه، به اعتقاد ساکنینش توجه می کنند، معمولا مشکلی با اونها پیدا نمی کنند و باهاشون راحت و نزدیک هستند و در مواردی روی اونها حتی تعصب و محبت دارند. به خصوص جنهای خداپرست و به خصوص جنهای مسلمان. محبت این جنها به شکلهای مختلفی شامل حال انسانهای خانه می شه. مثل محافظت و مراقبت از اونها در برابر جنهای شرور و کافر و…خیلی محبتها و کمکهای دیگه.

 

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، چیز‌های زیادی در دنیا وجود دارند که انسان از آن‌ها می‌ترسد و به همین دلیل نیز تا دلتان بخواهد داستان‌های ترسناکی را سراغ داریم که رویداد‌های وحشتناک و دلهره‌آوری را روایت می‌کنند. در این بین بیشتر این داستان‌ها پایه و اساس واقعی ندارند. در در‌واقع ما از چیز‌هایی می‌ترسیم که وجود خارجی ندارند.

اما این سکه روی دیگری نیز دارد و چیز‌های ترسناک واقعی زیادی در دنیا هست که انسان‌ها را به ترس و وحشت وا می‌دارد. یکی از این موارد داستان‌هایی است که هر از گاهی درخصوص جن‌گیر‌ها و افرادی به اصطلاح جنی شده‌اند می‌شنویم. بعید می‌دانیم به لحاظ علمی، وجود جن‌ها ثابت شده باشد، اما از آنجایی که به لحاظ اعتقادی حضور جن‌ها را باور داریم، این موجودات نادیده و ترسناک حتی در ادبیات ایران و دیگر کشور‌های دنیا نیز ریشه دارند و همین امر باورپذیری جن‌ها را بیشتر کرده است.

از طرف دیگر ماجرا‌های زیادی را در گوشه و کنار دنیا سراغ داریم که از افرادی که تحت تسلط جن‌ها درآمده‌اند حکایت می‌کنند. این ماجرا‌ها از چیزی که فکرش را بکنید واقعی‌تر و ترسناک‌تر به نظر می‌رسد. به همین دلیل در ادامه برای شما داستان‌هایی ترسناک از جن‌زده‌های واقعی را در میان خواهیم گذاشت.

الیزابت دِ رانفینگ (Elisabeth de Ranfaing)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

در سال ‍۱۶۱۷، شوهر «الیزابت دِ رانفینگ» از دنیا رفت و یک پزشک محلی که بعد‌ها به جرم جادوگری در آتش سوزانده شد به الیزابت علاقمند شد و از وی خواستگاری نمود. الیزابت دست رد به سینه این پزشک زد و پیشنهاد ازدواجش را قبول نکرد. این پزشک که ید طولایی در ساخت معجون‌های عجیب و غریب دارویی داشت شروع به ساخت معجون‌هایی کرد تا با خوراندن آن‌ها به الیزابت، او را عاشق خودش کند. همان‌گونه که انتظار می‌رفت این شربت‌های عشق، الیزابت را نه تنها عاشق این پزشک نکرد بلکه زمینه‌ساز ایجاد رفتار‌های عجیبی در این زن بیچاره شد.

این رفتار‌ها به اندازه‌ای عجیب و غیرطبیعی بودند که دیگر اطبا از بهبود الیزابت قطع امید کردند و مدعی شدند که او جنی شده است. در نتیجه اطرافیان الیزابت برای درمان به دنبال جن‌گیر رفتند.

تا اینجای ماجرا شاید قضیه جنی‌شدن الیزابت خیلی ترسناک نباشد، اما ماجرا به همین‌جا ختم نشد و چند نفر جن‌گیر حاذق در مراسم جن‌گیری الیزابت شرکت کردند. شاهدانی که در این مراسم حضور داشتند مدعی شدند الیزابت در حالتی بسیار ترسناک و رعب‌انگیز با چند زبان مختلف مانند فرانسوی، یونانی، لاتین، عبری و ایتالیایی به صحبت آمده بود. الیزابت از افکار افرادی که در حال جن‌گیری او بودند باخبر بود و با به زبان آوردن این افکار، افرادی که در این مراسم حضور داشتند را کاملاً شگفت‌زده کرد و ترساند. جالب اینجاست یکی از جن‌گیر‌ها در این مراسم دعایی را به زبان لاتین می‌خواند و در خواندن این دعا اشتباه می‌کند، در این لحظه الیزابت متوجه اشتباه این جن‌گیر می‌شود و به گونه‌ای مسخره‌آمیز اشتباه او را به وی گوشزد می‌کند.

الیزابت در این مراسم از اطلاعات محرمانه‌ای که هیچ‌کسی از آن‌ها خبر نداشت سخن می‌گوید و جن‌گیر‌ها هر کاری از دستشان بر می‌آمد برای رهایی او انجام می‌دهند، اما از بخت بد روزگار، جن بسیار قدرتمندی الیزابت را در اختیار گرفته بود و به همین دلیل جن‌گیر‌ها هر کاری کردند نتوانستند این جن را از وجود او خارج کنند. شوربختانه الیزابت هرگز از چنگال این جن نابکار خلاص نشد و به مدت ۷ سال در تسخیر جن بود.

کلارا جِرمانا چِله (Clara Germana Cele)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

در سال ۱۹۰۶، دختر ۱۶ ساله‌ای که پدر و مادرش را از دست داده بود با نام «کلارا جرمانا چله» به تسخیر اجنه درآمد. این دختر در دوران نوزادی در کلیسای مسیحی غسل تعمید داده شده بود، اما پس از این حادثه به کشیش گفته بود که با شیطان عهد بسته و به خدمت اجنه درآمده است. در نتیجه رفتار‌های ترسناک و عجیبی از کلارا سر می‌زد و به‌رغم اینکه تاکنون به زبان‌های لهستانی، فرانسوی و آلمانی صحبت نکرده بود، با این زبان‌ها صحبت‌های ترسناکی را به زبان می‌آورد.

جالب اینجاست که پس از تسخیر کلارا، او هر از گاهی از رمز و راز افراد دوروبرش که هیچ‌کسی از آن‌ها خبر نداشت پرده بر می‌داشت و نفرت شدیدی از تمام چیز‌هایی که به دین مربوط می‌شد پیدا کرده بود. جالب‌تر اینکه کلارا یک دختر ۱۶ ساله نحیف بود، اما قدرتی بسیار زیاد پیدا کرده بود، به اندازه‌ای که با راهبه‌ها درگیر می‌شد و آن‌ها را با قدرت زیادی به اطراف پرت می‌کرد. کلارا جیغ‌های بسیار وحشتناکی می‌کشید که هیچ شباهتی به جیغ‌های انسان نداشت و صدا‌های شیطانی و ترسناک از خودش در می‌آورد.

دست آخر کار کلارا به جن‌گیری کشید و دو کشیش مختصص در این امر برای جن‌گیری این دختر بیچاره آستین بالا زدند. اما همان‌گونه که انتظار می‌رفت مراسم جن‌گیری کلارا به خوبی پیش نرفت و این دختر نزدیک بود یکی از کشیش‌ها را خفه کند. این کشیش‌ها پس از اجرای مراسم مختلف در نهایت بر جنی که کلارا را تسخیر کرده بود پیروز شدند و این دختر بخت‌برگشته به حالت طبیعی بازگشت.

بچه‌های آمونز (The Ammons Children)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

تاکنون برای شما از داستان‌های جن‌گیری در سال‌های بسیار دور گفتیم، اما داستانی که اکنون به آن اشاره می‌کنیم به دوران مدرن باز می‌گردد و در سال ۲۰۱۲ اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که خانواده آمونز در سال ۲۰۱۲ به منزلی جدید اسباب‌کشی کردند، اما پس از مدتی متوجه اتفاق‌های ترسناک و شیطانی در این منزل شدند. مثلا دسته بزرگی از مگس در خانه آن‌ها پرواز می‌کردند در حالی که زمستان بود و همان‌گونه که می‌دانید در زمستان خبری از مگس‌ها نیست.

ماجرا به همین‌جا ختم نشد و یکی از روز‌ها یکی از سه فرزند این خانواده شروع به کشیدن جیغ‌های ترسناکی کرد و مادرش، «لاتویا» (Latoya)، وقتی به اتاق این بچه رسید در کمال ترس و تعجب فرزندش را مشاهده کرد که میان هوا معلق است. اعضای این خانواده ماجرا‌های ترسناک‌تری را نیز تجربه کردند و سه فرزند لاتویا به طرز بسیار وحشتناکی با چشم‌های گشاده، خنده‌های بسیار وحشتناکی سر می‌دادند. گفته می‌شود پسر این خانواده در خلاف جهت بدن به پشت خم می‌شد و از دیوار بالا می‌رفت!

مدتی بعد نیز مادر این بچه‌ها سایه‌های سفید بسیار ترسناکی را در گوشه و کنار خانه می‌دید و صدا‌های پای وحشتناکی را می‌شنید. در نهایت پای پلیس به قضیه وارد شد و از آنجایی که نیرو‌های پلیس ادعای لاتویا را باور نمی‌کردند، به این فکر افتادند که این مادر با فرزندانش سوء‌رفتار دارد و به همین دلیل نیز بچه‌ها را از او جدا کردند.

اما از قرار معلوم گفته‌های لاتویا کاملاً صحت داشت و بچه‌های او زمانی که در اختیار مامورین دولتی بودند نیز رفتار‌های وحشتناکی از خود نشان دادند و در نهایت پلیس حرف مادرشان را باور کرد. پس از این اتفاق‌ها اعضای خانواده آمونز چاره‌ای نداشتند به‌غیر از اینکه دست به دامان جن‌گیر‌ها شوند و پس از چندین جلسه جن‌گیری، اوضاع این بچه‌ها به حالت اول بازگشت و از آن خانه جن‌زده نقل مکان کردند.

جوزف بیرچ و سوتیریس چارالامبوس

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

جوزف و سوتیریس به صورت کاملاً اتفاقی آینه‌ای را در زباله‌دانی بیرون از منزل خود پیدا کردند و از آنجایی که این آینه ظاهر جذاب و زیبایی داشت، آن را به خانه آوردند و از دیوار یکی از اتاق‌های آپارتمان‌شان آویزان کردند. این دو فرد بخت‌برگشته حتی روح‌شان هم خبر نداشت که این آینه بی‌دلیل بیرون از خانه و در زباله‌دان قرار نگرفته و داستان‌های وحشت‌باری در آن نهفته است.

مدت زیادی از حضور این آینه شیطانی در خانه آن‌ها نگذشت که مشکلات مالی و بیماری بر سر این دو نفر آوار شد. اما این مشکلات تازه شروع بدبختی‌های جوزف و سوتیریس بیچاره بود. بیماری این دو شدت گرفت و روز‌به‌روز حالشان بدتر شد. آن‌ها شب‌ها با جیغ و فریاد از کابوس‌هایی بیدار می‌شدند که پس از بیداری هرگز این کابوس‌ها را به‌خاطر نمی‌آوردند. قضیه بالاتر گرفت و سایه‌های ترسناک بر روی این آینه در حال رقص دیده می‌شد. این دو نفر نیز زخم‌های عجیب و غریبی را روی بدن خود مشاهده می‌کردند.

کار به جایی رسید که این زوج بخت‌برگشته به آینه شک کردند و به این نتیجه رسیدند که این آینه شیطانی است و آن‌ها را به تسخیر خودش در آورده. در نتیجه آینه مذکور را در «ای‌بِی» (Ebay) به فروش گذاشتند. این زوج تمام بدبختی‌هایی که این آینه بر سر آن‌ها آورده بود را در توضیحات فروش آن نوشتند و در نهایت فردی جرأت خرید این آینه را پیدا کرد. جالب اینجاست همان‌گونه که این زوج فکر می‌کردند، پس از فروش آینه، تمام بدبختی‌های آن‌ها نیز به پایان رسید و زندگی آن‌ها به حالت طبیعی بازگشت.

اگر به این فکر می‌کنید که آینه شیطانی را چه کسی خریداری کرده است باید برای شما بگوییم که هویت این خریدار مرموز هرگز برملا نشد و هیچ‌کسی نمی‌دارد این آینه اکنون در اختیار چه کسی است.

رابی مَنهِیم (Robbie Mannheim)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

بیشتر فیلم‌های ترسناک را که با موضوع جن‌گیری ساخته شده دیده‌ایم و همین قضیه باعث شده تا اطلاعات بیشتری از جن‌گیری بدست بیاوریم، اما مطمئن باشید جن‌زده‌های واقعی بسیار ترسناک‌تر از چیزی است که در فیلم‌ها به تصویر کشیده می‌شود. اگر حرف ما را باور ندارید در ادامه داستان واقعی جن‌زدگی «رابی منهیم» را برای شما بازگو می‌کنیم تا به عمق وحشت ماجرا پی ببرید.

ماجرای تسخیر رابی دهه ۱۹۳۰ باز می‌گردد و در آن زمان، رابی که نوجوانی ۱۳ ساله بود به این فکر افتاد تا با روح عمه‌اش از طریق «تخته ویجا» (Ouija board) ارتباط برقرار کند. برای آن دسته از خواننده‌هایی که با تخته آشنایی ندارند باید بگوییم این تخته شکل و شمایلی صاف و مستطیل شکل دارد و از آن برای احضار ارواح استفاده می‌شود. پس از انجام چنین کاری، اعضای خانواده رابی متوجه رویداد‌های ترسناک و عجیبی در خانه‌شان شدند و لوازم منزل بدون هیچ توضیحی جابجا می‌شدند و تمام تمثال‌های مقدسی که در این منزل بود در اثر عبور رابی از کنار آن‌ها به لرزه در می‌آمدند. قضیه به جایی رسید که همشاگردی‌های رابی مدعی شدند میزی که او در مدرسه پشت آن درس می‌خواند ناگهان در هوا معلق شده است.

طبق معمول از دست پزشکان برای رابی کاری بر نیامد و قضیه به جن‌گیری توسط کشیش ختم شد، اما فرآیند جن‌گیری رابی نیز بسیار خشن و ترسناک پیشرفت و این نوجوان سیزده‌ساله با قدرتی شیطانی و فراطبیعی به کشیش حمله کرد. خوشبختانه در نهایت کشیش توانست بر جنی که رابی را تسخیر کرده بود پیروز شود و رابی منهیم به دنیای انسان‌های معمولی بازگشت.

جان و بتسی بِل (John and Betsy Bell)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

سال‌ها پیش و زمانی مهاجران از اروپا و دیگر قسمت‌های دنیا به آمریکا مهاجرت می‌کردند، خانواده «بل» یکی از بحث‌برانگیز‌ترین رویداد‌های جن‌زدگی را تجربه کردند و تمام اعضای این خوانده در معرض حادثه‌ای ترسناک قرار گرفتند که جان به‌عنوان پدر خانواده و بتسی، به‌عنوان دختر کوچک آسیب‌های بیشتری در این حادثه تلخ دیدند.

قضیه از این قرار بود که موجودی ناشناخته که بعد‌ها به نام «جادوگر بِل» (Bell Witch) شناخته شد از طریق جان صحبت می‌کرد و صدا‌های وحشتناکی در می‌آورد. این موجود مدعی بود که آینده را پیش‌بینی می‌کند و از طریق جان، بتسی بیچاره را دائم کتک می‌زند و مو‌های او را می‌کشید. ماجرا ادامه پیدا کرد تا اینکه موجود شیطانی که جان را تسخیر کرده بود مدعی شد که او را مسموم می‌کند و همین اتفاق هم افتاد و جان به طرز فجیعی کشته شد. دیگر اعضای خانواده نیز بر این باور بودند که جان توسط این موجود شیطانی به‌قتل رسیده است. پس از مرگ جان، اوضاع به حالت اول بازگشت و دیگر خبری از آزار و اذیت بتسی توسط این موجود شیطانی نبود.

این ماجرا گمانه‌زنی‌های مختلفی را به‌دنبال داشت و عده‌ای معتقد بودند زمینی که جان در آن خانه ساخته بود، زمینی نفرین‌شده بود و به همین دلیل نیز نفرین این زمین، گریبان او و اعضای خانواده‌اش را گرفت. بعضی دیگر نیز باور داشتند که جان به‌عنوان پدر خانواده، با بتسی سوء‌رفتار داشت و به همین دلیل نیز شیطان در او حلول کرده بود تا انتقام بتسی را از این پدر بی‌شرم بگیرد.

جولیا (Julia)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

رفتار‌های جولیا به اندازه‌ای عجیب و غریب بود که روان‌پزشک او از درمان این دختر ناامید شد و مدعی گردید که جولیا به لحاظ علم روان‌شناسی بیماری خاصی ندارد و رفتار عجیب او ناشی از تسخیر وجود او توسط موجودی فراطبیعی است. «دکتر ریچارد. اِی. گالاگِر» (Dr. Richard E. Gallagher)، در حال انجام معاینه‌های پزشکی متوجه شد که جولیا در مقابل او به ناگهان در هوا معلق می‌شود و با زبانی صحبت می‌کند که کاملاً مشخص است این زبان مربوط به جولیا نیست. از طرف دیگر جولیا راز‌های سربه‌مهری از دیگران می‌دانست و گاه و بیگاه به اطرافیانش ناسزا می‌گفت.

جالب اینجاست که در یکی از جلسه‌های درمان، این موجود شیطانی که جسم جولیا را تسخیر کرده بود از طریق جولیا به دکتر گفت که این دختر را رها کند چرا که جولیا دیگر اختیار خودش را ندارد و متعلق به شیطان است. تمامی این موارد دست به دست هم داد تا این پزشک از درمان‌های طبیعی برای جولیا قطع‌امید کند و دست به دامان جن‌گیری شود.

در فرآیند جن‌گیری، جولیا آب مقدسی که روی او ریخته می‌شد را پس می‌زد و حرارت اتاق به‌گونه‌ای غیرطبیعی افزایش پیدا کرده بود. خوشبختانه قضیه جن‌گیری جولیا دست آخر ختم به خیر شد و این دختر بخت‌برگشته از شر جنی که او را تسخیر کرده بود نجات پیدا کرد.

دیوید بِرکوویتز (David Berkowitz)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی، جمعیت نیویورک‌سیتی از ترس قاتلی با نام مستعار «پسر سام» (Son of Sam) در ترس و وحشت فرو رفت. این قاتل بی‌رحم، در صحنه‌جرم، یادداشت‌های مرموزی از خود به‌جای می‌گذاشت و کاملاً مشخص بود از قتل‌هایی که انجام می‌دهد نهایت لذت را می‌برد. در نهایت پلیس نیویورک‌سیتی توانست وظیفه‌اش را انجام دهد و این قاتل مرموز دستگیر شد.

در بازجویی‌ها مشخص گردید که نام این قاتل «دیوید برکوویتز» است و پس از اینکه پلیس انگیزه این قتل‌ها را از او جویا شد، برکوویتز ادعا کرد که سگ همسایه‌اش توسط شیطان تسخیر شده و این سگ به نزد او می‌آمد و برای قتل انسان‌های بی‌گناه به او دستور می‌داد. مدتی بعد نیز برکوویتز ادعای خودش را برای انگیزه قتل‌هایی که انجام می‌داد تغییر داد و مدعی شد او این قتل‌ها را برای فرقه‌ای شیطانی که عضو آن بود انجام می‌داده است.

دیوید برکوویتز در مجموع ۶ نفر را کشت و جراحت‌های وخیمی به ۷ نفر دیگر وارد کرد. این قاتل زنجیره‌ای بی‌رحم روانه زندان شد و پس از تحمل سال‌ها زندان، همچنان ادعا می‌کند که در حین ارتکاب قتل‌ها، خودش نبوده و موجودی شیطانی به او دستور می‌داده است.

آرن جانسون (Arne Johnson)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

داستان «آرن جانسون» یکی از خشن‌ترین داستان‌های مربوط به تسخیر توسط ارواح شیطانی در چند دهه اخیر به‌حساب می‌آید. ماجرای این داستان از آنجا شروع شد که خانواده گِلاتزِل (Glatzel) به خانه‌ای جدید نقل‌مکان کردند. در این خانه، دیوید گلاتزل (David Glatzel) ۱۱ ساله، رفتار‌های عجیب و ترسناکی از خود نشان می‌داد و به زبان‌های مختلف که پیش از آن این زبان‌ها را بلد نبود با لحنی ترسناک صحبت می‌کرد و گاهی اوقات نیز در هوا معلق می‌شد. در نتیجه کشیش‌ها دست‌به‌کار شدند و مراسم جن‌گیری برای دیوید صورت گرفت، اما این مراسم نیز دردی از این نوجوان ۱۱ ساله درمان نکرد و دیوید همچنان در تسخیر اجنه بود.

قضیه از این هم وخیم‌تر شد و «آرن جانسون» نامزد خواهر دیوید، اشتباه بسیار وحشتناکی را انجام داد و شیطانی که دیوید را تسخیر کرده بود، تحریک کرد. همان‌گونه که حتماً پیش‌بینی کرده‌اید مدت زیادی از اینکار نگذشت که آرن جانسون نیز رفتار‌های عجیبی از خود نشان می‌داد و از فردی که بسیار آرام و گوشه‌گیر بود، به فردی پرخاشگر تبدیل شد. از قضای روزگار آرن جانسون با صاحبخانه‌اشِ، آلن بونو (Alen Bono)، مجادله می‌کند و او را با ضربات چاقو به‌قتل می‌رساند، اما مدتی بعد در کمال تعجب ادعا می‌کند که هیچ خاطره‌ای از این حادثه ندارد و چیزی یادش نمی‌آید.

برای آن‌دسته از طرفداران فیلم‌های ترسناک باید بگوییم در سومین قسمت از فیلم موردانتظار «احضار» که قرار است در سال ۲۰۲۰ اکران شود، به ماجرای «آرن جانسون» نیز اشاره می‌شود.

آنه لیز میشل (Anneliese Michel)

ماجرای دلهره آور و ترسناک از جن‌زده‌های واقعی + تصویر

در این قسمت به غم انگیزترین جن‌زدگی که در طول تاریخ رخ داده اشاره می‌کنیم و برای شما از ماجرای تسخیر «آنه لیز میشل» می‌گوییم که داستان واقعی آن قلب هر انسانی را به درد می‌آورد. ماجرا از این قرار است که در سال ۱۹۶۷، آنه از خود رفتار‌های عجیب و ترسناکی نشان می‌دهد و به چیز‌های مقدس نمی‌تواند نگاه کند. بدن او بوی بسیار نامطبوعی می‌گیرد و گرفتار تشنج‌های شدیدی می‌شود. رفتار‌های او پس از مدتی عجیب‌تر می‌شود و شروع به خوردن حشره‌ها و ادرار خودش می‌کند. مدتی بعد نیز آنه میشل در حال گاززدن سر یک پرنده دیده شد.

او به خانواده‌اش گفت که جسم‌اش تسخیر شده تا کفاره گناهانی که در دنیای مدرن انجام می‌شود را پس دهد. خانواده آنه لیز برای درمان دخترشان دست‌به‌دامان کشیش‌ها می‌شوند و مراسم جن‌گیری یکی پس از دیگری بر روی او انجام می‌شود. اما هیچکدام از این مراسم فایده‌ای نمی‌کند و به‌رغم نزدیک به ۷۰ مراسم جن‌گیری، آنه لیز میشل همچنان در تسخیر شیطان باقی می‌ماند. او در این مدت آب و غذا نمی‌خورد و در نهایت نیز بر اثر گرسنگی و تشنگی از دنیا می‌رود.

آنه لیز میشل که دختر زیبا و شادابی بود، به پوست و استخوان تبدیل شد و در هنگام مرگ فقط ۳۰ کیلو وزن داشت. ماجرای جن‌گیری آنه لیز میشل، پس از مرگ او به پایان نرسید و پدر و مادرش به همراه دو کشیشی که در جن‌گیری‌های او شرکت داشتند به دلیل اینکه اجازه داده بودند آنه لیز آب و غذا نخورد، بازداشت و محکوم شدند. پدر و مادر آنه و کشیش‌ها در دفاع از خودشان مدعی بودند که جرمی مرتکب نشده‌اند و شیطان که از اجرای جن‌گیری به خشم آمده بود اجازه نمی‌داد تا آنه لیز میشل آب و غذا بخورد.

برای آن‌دسته از کاربرانی که به ماجرای غم‌انگیز جن‌گیری آنه علاقه‌مند شده‌اند و اهل تماشای فیلم‌های سینمایی نیز هستند باید بگوییم از این رویداد تلخ و وحشتناک فیلمی با نام «جن‌گیری امیلی رُز» (The Exorcism of Emily Rose) ساخته شده است.

در پایان آروز می‌کنیم چنین مصیبت‌هایی هرگز برای وجود نازنین شما و اطرافیان‌تان رخ نداده باشد، اما اگر خدای ناکرده با چنین مواردی روبرو شده‌اید و تجربه‌ای در این زمینه دارید، برای ما و دیگر خواننده‌ها در قسمت نظرات از این تجربه‌ها بگویید.

منبع:برترین ها

 

 

اجنه در لباس انسان !


خواهران هادسون که گفته میشود در سال ۱۹۰۱ در خانه مرموز آلبرت ووگ توسط اجنه تسخیر شدند ،

مورد جالب این است که محققی در سال ۱۹۸۰ و آزمایش بقایای این دو خواهر هیچ دی ان ای انسانی در استخوان این دو پیدا نکرد!

سایر خبر های مفید در 3 روز گذشته

 
 
 
 
 
 
 
 

 

پیدا کردن اسکلتی بدون گنج


رکنا: باغچه ای که 40 سال در خانه من بود 2 اسکلت داشت که 2م سال پیش کشته و دفن شده اندپس من چرا نمی دانم!

2 اسکلت انسان در خانه من چه می کرد! / مردی شوک زده چه می گوید؟!
 

مردی وقتی خودش 2 اسکلت را پیدا کرد شوک زده به پلیس جزییات را گفت.

قتل زن تنها بخاطر حضور مردان نامحرم در خانه اش / قاتل غیرتی کیست؟! + عکسسیر تا پیاز 2 بار ازدواج صبار راد خانم مجری جنجالی + عکس بعد از مهاجرت به ترکیه
میخوای زودتر زخم های سوختگیت خوب بشه؟
سریع ترین و موثرترین روش برای لاغری(پیکر تراشی!)
"خرید عمده" آنلاین و ارزانتر شد!
مصرف این گیاه شما را در ابتلا به پوکی استخوان بیمه می‌کند!

این مرد گفت: دو سال پیش قبل از عید نوروز مشغول رسیدن به باغچه توی حیاط بودم که یکدفعه چشمم افتاد به سنگ عجیب و غریبی که بی‌شباهت به استخوون نبود. وقتی برش داشتم احساس کردم که شبیه قسمتی از یک کاسه شکسته است.

البته مطمئن بودم که مربوط می‌شد به بدن یک حیوون. چون بافتی که به مرور زمان روی اون ایجاد شده‌ بود دقیقا شبیه به استخوون بود. به خاطر همین هم پیش خودم فکر کردم که حتما قسمتی از یک فسیل قدیمیه. اون روز بعد از شخم زدن خاک باغچه، دو تکه دیگه هم درست مثل تکه قبلی پیدا کردم. وقتی کارم تموم شد اون‌ها رو بردم توی خونه و گذاشتم توی یکی از کشو‌های میز تحریرم تا بعدا به پسر‌خاله‌ام نشونشون بدم. چون رشته تحصیلیش زیست‌شناسی بود و همون موقع هم خارج از کشور مشغول تحصیل بود.

سال بعد باز هم یکی دو تا تکه از اون فسیل پیدا کردم و اون‌ها رو هم گذاشتم کنار تکه‌های قبلی. وقتی با تلفن با پسر‌خاله‌ام حرف می‌زدم در مورد اون فسیل‌ها هم صحبت کردیم. بهم گفت که می‌تونم ازشون عکس بگیرم و براش بفرستم تا بهم بگه که دقیقا چی هستن. اما این قضیه رو مدام پشت گوش می‌انداختم و شاید هم به خاطر این بود که می‌دونستم کمتر از یک سال دیگه پسر‌خاله‌ام درسش تموم می‌شه و بر‌می‌گرده. اونوقت می‌تونست از نزدیک اون فسیل‌ها رو ببینه و نظرش رو بگه.

این اواخر دیگه اون‌ها رو فراموش کرده‌ بودم، تا اینکه بالاخره پسر‌خاله‌ام برگشت و وقتی که اومد به خونه من خودش یادم انداخت و ازم خواست تا اون‌ها رو بهش نشون بدم. من هم که به کل فراموششون کرده‌ بودم رفتم و جعبه‌ای که اون‌ها رو گذاشته‌ بودم توش رو آوردم و دادم بهش.

برای خودم هم خیلی جالب بود که می‌فهمیدم مال چه زمانی هستن و مربوط می‌شن به چه جونوری. پسرخاله‌ام به محض باز‌ کردن در جعبه خیره شد به اونها و بعد از چند دقیقه که بهشون دقت کرد با حالت بهت‌زده‌ای نگاهم کرد و گفت که اینها فقط یک چیز می‌تونن باشن و اون هم قسمت‌هایی از یک جمجمه انسانه. بعد ادامه داد و گفت که البته می‌تونه جمجمه میمون یا گوریل هم باشه. اول فکر کردم که سر ‌به‌ سرم گذاشته اما وقتی بهم گفت که فردا اول وقت با دو تا از همکار‌هاش می‌آد تا باغچه حیاط خونه‌ام رو زیر و رو کنن به جدی بودن قضیه پی بردم.

صبح روز بعد پسر‌خاله‌ام به همراه دو نفری که گفته بود اومدن و شروع کردن به کندن خاک باغچه. تقریبا تا شب کارشون طول کشید و حاصل زحمتی که کشیدن پیدا کردن اسکلت دو تا آدم بود. وقتی اون اسکلت‌ها رو با خودشون بردن تا روشون تحقیق کنن، با خودم فکر می‌کردم که عید به عید یک تکه استخوون آدم با خودم می‌آوردم توی خونه و تازه از پیدا کردن اونها خوشحال هم می‌شدم. اما عجیب‌ترین قسمت ماجرا اینجاست که بعد از سه روز باهام تماس گرفتن و گفتن که اون اسکلت‌ها حدودا بیست ساله که خاک شدن و قدمت زیادی ندارن و این در حالیه که اون خونه حدودا چهل ساله که مال منه و از بچگی توی اون خونه بزرگ شدم.

پیدا کردن اسکلتی بدون گنج
انتشار : ۲۹ مهر ۱۳۹۹

برچسب های مهم

ادامه ماجرای الهام(قاتل طلا الهام و جان او ر گرفت)


حوادث رکنا: عاملان قتل الهام سرلاتی دختر تنکابنی شناسایی و یک تن از آنان دستگیر شد.

الهام سرلاتی چرا کشته شد؟  / دستگیری یک مرد در تنکابن
 
 
 
 

به گزارش رکنا، از منابع غیر رسمی، پلیس تنکابن با همکاری نیروی انتظامی گیلان توانست مظنونین اصلی قتل الهام سرلاتی کارمند تامین اجتماعی گیلان را تحقیقات و تلاش زیاد شناسایی و یکی از آنان را در این رابطه دستگیر کند.

اعدام زن جوان در زندان مشهد / صبح دیروز اجرا شد + عکس تلخالهام سرلاتی چرا کشته شد؟ / دستگیری یک مرد در تنکابن
تخفیف‌های واقعی با کارت طلایی! ( ویژه تهرانی‌ها )
دستمال کاغذی اقتصادی در بسته های 10عددی با 30درصد تخفیف
معرفی راه درمان مناسب برای آرتروز گردن
از درد کمر کلافه شدی(فرم رو پرکن)

اوایل مهرماه بود که دختر گیلانی به نام الهام سرلاتی، موقع برگشت از محل کارش در تامین اجتماعی، بعد از پیاده شدن از سرویس ناپدید شد.در جریان رسیدگی به پرونده همسر او بازداشت شد. پدر الهام سرلاتی چند روز پس از این واقعه در گفتگوی اختصاصی با رکنا ناگفته های این پرونده و علت بازداشت دامادش را شرح می دهد.

گفتگو با پدر الهام سرلاتی

به گزارش اختصاصی رکنا، یک هفته از قتل الهام سرلاتی می گذرد.دختر گیلانی که داغ او شهر لنگرود را سیاه پوش کرده است.

اوایل مهرماه بود که الهام موقع رفتن به منزل پدرش،از محل کار؛زمانی که از سرویس اداره سازمان تامین اجتماعی پیاده شد،ناگهان ناپدید شد.

چند روز بعد جسد الهام در ارتفاعات جاده جنگل دو هزار کشف شد و این در حالی بود که بررسی ها نشان می داد دختر جوان با اصابت جسم سخت به سرش جان باخته است و طلاها و پول و مدارک او به سرقت رفته بود.

دخترم گرسنه از دنیا رفت

پدر الهام سرلاتی در گفتگوی اختصاصی با رکنا در مورد روز حادثه و مرگ دردناک دخترش می گوید:«دخترم آن روز قرار بود به خانه ما بیاید.برای ناهار منتظرش بودیم.او بعد از ازدواجش ساکن شهر رودسر شده بود.می دانستم وقتی می خواست به خانه ما بیاید، بعد از پیاده شدن از سرویس اداره شان،سوار خودروهای خطی خواهد شد.اما با تاخیر الهام،هر لحظه ما مضطرب شدیم و موضوع گم شدن دخترم را به پلیس هم اطلاع دادیم.هر لحظه با خودم فکر می کردم که دخترم حتما گرسنه بوده است.»

تصویر ضبط شده در دوربین جگرکی الهام را نشان داد؟

بررسی های پلیس برای پیدا کردن ردی از الهام آغاز شد.ماموران پلیس در اولین اقدام خود دوربین های مدار بسته محلی را که الهام از سرویس اداره پیاده شد بررسی کردند.

پدر الهام سرلاتی در مورد نتیجه این بررسی می گوید:«در دوربین دیده می شود که الهام از سرویس اداره شان که یک پژو پرشیا مشکی بود پیاده شد و از یک مغازه خوراکی خرید.بعد در تصویر مبهمی دیده می شود که یک خانم سوار یک پراید می شود که به احتمال نود درصد آن خانم،دختر من است.بعد از آن دیگر خبری از الهام نداشتیم تا اینکه مامورین برق منطقه جاده جنگل دوهزار جسد دخترم را کشف کردند و موضوع را به پلیس اطلاع دادند.»

جسد الهام قابل شناسایی بود و بعد از انجام معاینات پزشکی قانونی مراسم تشییع جنازه او انجام شد.

پدر الهام : با هیچ کس اختلاف و کدورت نداشتیم

پدر الهام در ادامه می گوید:«من کارمند بازنشسته سازمان دامپزشکی هستم.دو دختر دارم.الهام دختر بزرگ من و متولد 66 بود.مهندسی کامپیوتر خوانده بود و در سازمان تامین اجتماعی کار می کرد.روز تشییع جنازه الهام با این مردم به خاطر کرونا باید فاصله اجتماعی را رعایت می کردند اما باز هم هر طور بود برای تسلیت آمدند.رئیس الهام به حدی ناراحت بود که در وصف او هم متن تقدیری نوشته بود.همه این ها گواه این است که ما با کسی خصومتی نداشتیم.دختر من با هیچ کس اختلافی نداشت و کسی نمی تواند از روی درگیری قبلی و انتقام این بلا را سرش آورده باشد.اما زمانی که جنازه او کشف شد،همه پول ها و طلاهایش سرقت شده بود.»

همسر الهام با او اختلاف نداشت

پدر الهام در مورد علت بازداشت دامادش می گوید:«روزهای اول بعد از به قتل رسیدن دخترم،حتی از ما هم بازجویی کردند.الهام و شوهرش اختلاف و مشکلی با هم نداشتند.اما نمی دانیم چرا اداره آگاهی دامادم را بازداشت کرده و مورد بازجویی قرار داده است.فکر می کنم اینکه مورد بازجویی قرار بگیرد حتما دلیل بر این نیست که مشکلی داشته باشد.ماموران انتظامی هر کاری لازم باشد انجام می دهند و امیدوارم خیلی زود ردی از قاتل دخترم پیدا شود.» برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

ادامه ماجرای الهام(قاتل طلا الهام و جان او ر گرفت)
انتشار : ۲۱ مهر ۱۳۹۹

برچسب های مهم

گنج و دفینه عربی


مقامات مصر اعلام کردند که ۵۹ تابوت باستانی که درون اغلب آنها اجساد مومیایی شده وجود دارد در داخل سه حفره کشف شد. بنا به اعلام باستان شناسان این تابوت دان های باستانی از بیش از ۲۶۰۰ سال پیش به جای مانده اند.

کارشناسان باستان شناسی بر این باور هستند که کشف این تابوت دان ها سرآغاز روند اکتشافات بیشتری در نزدیکی اهرام سقاره خواهد بود.

مصطفی وزیری، دبیرکل شورای عالی آثار باستانی مصر گفته است که بنا به بررسی های اولیه تابوت دان های کشف شده متعلق به موبدان، مقامات ارشد و نخبگان در دوره ۶۶۴ تا ۵۲۵ سال پیش از میلاد مسیح است.

به گفته وی باستان شناسان همچنین ۲۸ مجسمه پتاح-سوکر از خدایان مصر باستان را نیز کشف کرده اند.

اهرام سقاره در حدود ۳۰ کیلومتری جنوب قاهره، پایتخت مصر قرار دارد. هرم جوزر یا هرم پلکانی در گورستان سقاره از ۴۷۰۰ سال پیش به جای مانده است.

دولت مصر امیدوار است که اکتشافات باستانی جدید بتواند به صنعت گردشگری این کشور جان دوباره ای ببخشد. بخش گردشگری مصر از انقلاب سال ۲۰۱۱، ناآرامی های سیاسی پس از آن و همچنین شیوع ویروس کرونا طی ماههای اخیر آسیب زیادی دیده است.

گنج و دفینه عربی
انتشار : ۱۳ مهر ۱۳۹۹

برچسب های مهم

قتل براسر اختلاف برای زیر خاکی دفینه و طلا توسط مرد و زن


عکس زن و شوهر سن بالا که قاتلان مرد تهرانی در صومعه سرا هستند! / زیرخاکی یا قتل ناموسی!
 

در پی پیدا شدن جسد مرد میانسال در جنگل های شاندرمن،شریک مقتول و همسر و شریک او به اتهام قتل بازداشت شدند.تحقیقات قضایی در حالی ادامه دارد که عده ای از محلی ها گفتنه اند قاتل و مقتول بر سر زیر خاکی با هم اختلاف داشتند.

مهناز دلباخته مرد غریبه ای شد با اسید سوزاندمش تا برای من باشد + عکسعکس زن و شوهر سن بالا که قاتلان مرد تهرانی در صومعه سرا هستند! / زیرخاکی یا قتل ناموسی!
راه‌های پولدار شدن تو ایران!
کسب درآمد دلاری در ایران آسان شد!!
دلت یه زندگی اینجوری می‌خواد؟!
مسافرت اینجوری رویا نیست! پولدار شو!!

به گزارش اختصاصی رکنا ،سه روز قبل جسد سوخته یک مرد میانسال در ارتفاعات شاندرمن گیلان توسط یک چوپان کشف شد.مرد چوپان بلافاصله موضوع را به اطلاع ماموران پلیس رساند و در توضیح گفت:«صبح امروز گله گوسفندان را برای چرا به ارتفاعات این منطقه آورده بودم که یکدفعه چشمم به جسدی افتاد که در دامنه کوه افتاده بود.با توجه به اینکه شب قبل در این منطقه طوفان خیلی شدیدی آمد،حدس می زنم که این جسد در ارتفاعات بوده و در اثر طوفان به دامنه کوه منتقل شده است.»

ردی از قاتل

بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی،خانواده ای تهرانی که دو روز قبل از کشف جسد،ناپدید شدن ناگهانی پدر خود را به ماموران پلیس صومعه سرا گزارش داده بودند،هویت جسد را تائید کردند.بعد مشخص شد مقتول با اصابت ضربات چکش به سرش جان خود را از دست داده بوده است.

آنها به ماموران گفته بودند که پدرشان با یکی از شرکای خود که اهل و ساکن صومعه سراست قرار داشته و روزی که ناپدید شد قرار بود ناهار را مهمان شریکش باشد.

با اطلاعاتی که خانواده مقتول در اختیار ماموران پلیس قرار دادند،شریک مقتول ردیابی شد و به عنوان تنها مظنون پرونده دستگیر شد.

راز جنایت در دوربین مدار بسته فاش شد

در بررسی های ماموران پلیس،دوربین مدار بسته ای که در ورودی منزل مظنون پرونده نصب شده بود،مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد دقیقا در روزی که گم شدن او توسط خانواده اش گزارش شد بود،او با ماشین شخصی خود وارد منزل شریکش شده بوده است.

به این ترتیب شریک مقتول،لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت هولناک خود با همدستی همسرش و یکی از دوستانش برداشت.

او گفت:«روز حادثه مقتول ناهار در منزل ما مهمان بود.موقع صرف غذا من و همسرم با هم بحثمان شد و شریکم شروع کرد به طرفداری از همسرم.من که قبل از آن شنیده بودم او به دختر جوانم پیام داده و پیشنهاد رفاقت داده بود و همچنین متوجه شده بودم به همسرم نظر بد دارد؛با حرکتی که آن روزش خیلی عصبانی شدم و با چکشی که کنار دستم بود به او ضربه زدم.اما او با ضربه اول فوت نکرد و چون هیکل درشتی داشت مقاومت کرد و گلوی من را گرفت و فشار داد.من هم با همان چکش چند ضربه دیگر به او زدم و جانش را از دست داد.بعد هم به همراه همسرم و دوستم جسد را با خودروی پژوی خودمان به ارتفاعات شاندرمن منتقل کرده و در آنجا به آتش کشیدیم.»

 

قتل صومعه سرا

انگیزه قتل اختلاف بر سر زیر خاکی بود؟

در حالی که تحقیقات پلیس برای روشن شدن ابعاد پنهان پرونده ادامه دارد،عده ای از اهالی روستای ضیابر صومعه سرا یعنی محل زندگی مقتول،گفتند که انگیزه قاتلین بر سر اختلاف آنها با مقتول بر سر زیر خاکی بوده است.

آنها می گویند قاتل تا چند سال قبل یک کارگر معمولی بود اما یکدفعه پولدار شد.او از همان موقع با مردی که الان همدست اوست رفاقت داشته است و در میان مردم روستا شایع شده بود که آنها به همراه همدیگر زیرخاکی کشف کرده اند.

به گفته مردم روستا،چند سال قبل قاتل که صاحب یک مغازه لوازم خانگی،یک مغازه برنج فروشی و یک مغازه مرغ فروشی شده با مقتول دوست شد و شراکت داشتند و گفته می شد با او هم به دنبال زیر خاکی بوده است.و اختلاف آنها هم از همین جا آغاز شده است.

تحقیقات برای پیدا کردن انگیزه اصلی زوج میانسال از قتل ادامه دارد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

قتل براسر اختلاف برای زیر خاکی دفینه و طلا توسط مرد و زن
انتشار : ۸ مهر ۱۳۹۹

برچسب های مهم

جنگل گنج _جنگل دو هزار - و قتل زن جوان


داستان تلخ قتل کارمند تأمین اجتماعی سیاهکل در جنگل‌های دوهزار

 ساله، کارمند اداره تامین اجتماعی سیاهکل یکم مهر بعد از پیاده شدن از سرویس اداره اش در شهر لنگرود برای رفتن به محل اقامت خود در میدان شهید املاکی شهر لنگرود سوار خودروی سواری می شود اما به خانه نمی رسد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا، زن جوان گیلانی در راه برگشت به خانه از محل کار، به طرز مرموزی ناپدید شد. درست یک روز بعد جسد این زن که کارمند تأمین اجتماعی سیاهکل بود، در جنگل دوهزار کشف شد. درحال حاضر تحقیقات برای پیداکردن ردی از عامل این جنایت در دستور کار پلیس قرار دارد.
روز سه‌شنبه بود که الهام سرلاتی از محل کارش در بیمه تأمین اجتماعی سیاهکل، خارج شد. او مثل هر روز سوار سرویس محل کارش شد. در میدان فرمانداری لنگرود بود که از سرویس پیاده شد و به سمت اَملَش رفت. از آن لحظه به بعد، دیگر خبری از این زن نبود تا اینکه جسد او در جنگل‌های دو‌هزار مازندران پیدا شد. هنوز مشخص نیست که این زن چطور و چرا به قتل رسیده است. زن جوانی که اصالتا اَملَشی و ساکن لنگرود بود.

گنج و قتل زن جوان طلا
خانواده الهام گم‌شدن او را به مأموران پلیس اطلاع داده بودند و تحقیقات برای یافتن ردی از زن جوان در دستور کار پلیس قرار گرفته بود. چهارشنبه‌شب پلیس جسد او را در جنگل‌های مازندران کشف کرد، درحالی‌ که شواهد نشان می‌داد پول و طلاهای او سرقت شده است.

الهام سرلاتی و قتل او

 

الهام سرلاتی و گنج

الهام سر لاتی و قتل ناجوانمردانه

گنج
الهام سرلاتی، کارمند سازمان تأمین اجتماعی سیاهکل بود و هر روز با سرویس اداره در میدان لنگرود پیاده می‌شد. یکی از همکاران این زن در گفت‌وگو با خبرنگار «شهروند» در این‌باره

گفت: «الهام متولد سیزدهم تیر ‌سال ۶۶ بود. زنی پرشور، خوشرو و به‌شدت کاری؛ هیچ دشمنی‌ای با کسی نداشت. همه او را دوست داشتند. از ‌سال ٩٢ به استخدام سازمان بیمه تأمین اجتماعی درآمده بود. لیسانس مهندسی کامپیوتر داشت و کارشناس امور درآمد تأمین اجتماعی بود. کسی با او اختلافی نداشت. زیورآلات زیادی به همراه داشت؛ احتمال می‌دهیم به خاطر سرقت آنها قربانی شده باشد. در هرصورت، او آن روز به خانه پدر و مادرش در اَملَش می‌رفت. خودش از‌ سال ٩۴ ازدواج کرده بود. روز حادثه بعد از پیاده‌شدن از سرویس، احتمالا طبق روال هر روز برای رسیدن به خانه سوار خودرویی شده بوده و از آن لحظه به بعد سرنوشت او تبدیل به یک معما شد. نمی‌دانیم چرا جسدش در جنگل‌های دو‌هزار مازندران پیدا شده است. او را با ضربات زیادی به سروصورتش کشته بودند. اینکه او را مورد آزار و اذیت قرار داده باشند، اصلا مشخص نیست. جسد هنوز هم در پزشکی قانونی است و نتیجه مشخص نشده است. ولی دست و پایش را هم بسته بودند. همه طلاها و پول‌ها و گوشی تلفن‌همراهش را هم سرقت کرده بودند. درحال حاضر هیچ چیز مشخص نیست و باید منتظر نظر پلیس باشیم.»
یکی از بستگان الهام سرلاتی نیز در گفت‌وگو با «شهروند» جزئیاتی دیگر از این ماجرای تلخ روایت کرد و گفت: «الهام با هیچ‌کس هیچ دشمنی‌ای نداشت. وضع مالی خوبی هم داشتند. هم خودش درآمدش خوب بود و هم پدرش بازنشسته جهاد است و وضع مالی بدی ندارد. آن روز هم طلای زیادی داشت. حدودا ۵٠‌میلیون تومان طلا داشت به همراه گوشی موبایلش که همه دزدیده بودند. فقط یک گردنبند چرمی که داخلش دعا بود، گردنش مانده بود. این گردنبند را از بچگی داشت و از روی همان هم توانستند او را شناسایی کنند. آنطور که می‌دانیم، هیچ تعرضی صورت نگرفته و به احتمال زیاد برای سرقت چنین بلایی سرش آورده‌اند. در هرصورت باید منتظر نظر پزشکی قانونی و پلیس بمانیم تا زوایای پنهان این حادثه تلخ فاش شود. درحال حاضر حال خانواده‌اش اصلا خوب نیست و حتی توان صحبت‌کردن هم ندارند. هنوز هم باورشان نمی‌شود و شوکه هستند.»

گفتنی است، مرحومه الهام سرلاتی کارشناس وصول حق بیمه تامین اجتماعی شعبه سیاهکل بود.

ورود به دنیای جن- پتر اشهر جن ها محل دفن گنج


شهر شگفت انگیز پترا در کشور اردن شهری که توسط اجنه ساخته شد

آیا شهر جن ها واقعیت دارد ؟ آیا ساخت شهر جن ها به دست نیروهای ماورا طبیعی است ؟ چرا به این شهر زیبا ، شهر جن ها می گویند؟ اگر می خواهید جواب سوالات خود را دریابید با بخش سرگرمی نمناک همراه شوید تا درباره این شهر زیبا و ترسناک بیشتر بدانید.

شهر جن ها

شهر جن ها شهر پترا

چرا به شهر تاریخی پترا شهر جن ها می گویند؟

شهری که به دست جن ها ساخته شده است

شهر پترا یکی از عجایب هفتگانه دنیاست و درسال 2007 در میراث یونسکو ثبت جهانی شد . پترا شهری تاریخی در دل بیابان های کوهستانی اردن است . این شهر پایتخت حکومت باستانی نبطیان از عرب های شمال جزیره بوده است .

این شهر عجیب در دل صخره هایی سرخ رنگ کنده کاری شده ، آنچنان دارای ظرافت و جذابیت است که بسیاری را بر این گمان می اندازد که ساخت آن کار انسان ها نیست بلکه نیروهای ماورای طبیعی در ساخت آن دست داشته اند و روایت است که «جن ها» به انسانها در بالا بردن این بنا کمک کرده اند.

شهر پترا در کشور اردن

قصر البنت در شهر پترا یا شهر جن ها

یکی از جذاب ترین جاهای شهر پترا قصر البنت است که عده ای ساخت آن را کار جنیان می دانند، موجودات فرا زمینی که مدتی در این قصر زندگی می کردند و سال ها بعد از نظرها ناپدید گشته اند.

بسیاری از مردم همچنان بر این باورند که هم اکنون در شب ها از این شهر باستانی صداهای عجیبی شنیده می شود و همین حرف ها باعث شده که توریست ها از این شهر فقط در روز دیدن کنند. شایعه وجود اجنه در پترا شهری که به شهر «اجنه» نام گذاری شده، آن قدر زیاد است که حتی محلی ها نیز رای ورود به منطقه سنگی پترا میترسند.

تصاویر شهر تاریخی پترا

شهری که جن ها ساخته اند

شهر پترا در 262 کیلومتری جنوب شهر عمّان پایتخت اردن ودر غرب راه اصلی بین این شهر و بندر عقبه قرار گرفته است.

این شهر تاریخی و زیبا را به خاطر گل سرخ گون بودنش به نام المدینة الوردیة نیز نامیده شدهاست. نام قدیم این شهر سلع بود، یعنی صخره، رومیان نامش را به زبان خودشان ترجمه نمودهاند.

 

افسانه‌ها می‌گویند پترا در اردن به دست جن‌ها تسخیر شده و برای همین شب‌ها آدم‌ها را از ورود به آن منع می‌کنند. گاهی که باد بپیچد میان دره‌های در راه پترا، انگار افسانه‌ها جان می‌گیرند و جن‌های پنهان پترا خود را نشان می‌دهند.

چمدان: عکسش هم هوش از دل گردشگران می‌برد اما وقتی میفهمند با یکی از عجایب هفتگانه جدید دنیا روبرو هستند، سفر به آن را در لیست برنامه‌های سفر یا شاید آرزوهای خود می‌گذارند.

حالا عکس‌های متعدد گردشگران روبروی شهری که در دل کوه تراشیده شده بسیار معروف است و «پترا» را تبدیل به یک مقصد شناخته شده در دنیا کرده است. شهری باستانی که در دل کوه‌هایی در کشور اردن ساخته شده و تاریخش با قصه‌ها و افسانه‌ها پیوند خورده است.

کلمه «پترا» در یونانی به معنای صخره است. «المدینه الوردیه» به معنای "شهر گل" نیز نام دیگر پتراست که دلیل آن رنگ سرخ صخره‌هاست.

پترا


میان کوه‌هایی از رنگ سرخ شهری پنهان است که هر چند برخی آن را شهر گمشده می‌دانند اما تاریخش پنهان نیست و سرگذشتش مشخص است. با این حال افسانه‌ها می‌گویند «پترا» به دست «جن‌ها» تسخیر شده و برای همین شب‌ها آدم‌ها را از ورود به آن منع می‌کنند. گاهی که باد بپیچد میان دره‌های در راه پترا، انگار افسانه‌ها جان می‌گیرند و جن‌های پنهان پترا خود را نشان می‌دهند. اما تاریخ پترا که در ۲۶۰ کیلومتری جنوب پایتخت اردن قرار دارد به ۴۰۰ سال پیش از میلاد برمی‌گردد. «پترا» زمانی پایتخت حکومت نبطی‌ها بوده است. نبطی‌ها قومی بودند که در اردن، بخشی از فلسطین و شمال عربستان ساکن بودند. نبطیان ازعرب‌های شمال جزیره به شمار می‌آمده‌ و شاید نزدیکترین دولت‌های کهن به عرب حجاز بوده‌اند. «پترا» پس از آن به دست رومی‌ها فتح شد و بعدتر به دست اعراب افتاد.

پترا


دوران درخشش «پترا» با زلزله‌ای مهیب که به روایتی سیستم آبرسانی این شهر را نابود کرد به پایان رسید. بخشی از بناهای این شهر نابود شد و برای همیشه خالی از سکنه ماند تا با افسانه‌ها و قصه‌ها گره بخورد. با این وجود برخی بر ادامه حیات در این شهر تا چند قرن بعد نیز اعتقاد دارند.

پترا


همه آن عکس‌های معروف گردشگران با «پترا» که آن‌ها را جلوی یک بنای عظیم نشان می‌دهد مربوط به خزانه شهر پترا است. بنایی که در انتهای تنگه السیق قرار دارد و برخی از گردشگران نیز با بالا رفتن از صخره روبروی آن تصاویر خاصی ثبت می‌کنند. نمای بنای خزانه با نزدیک به چهل متر ارتفاع به طور کامل درون سنگ‌های کوه تراشیده شده است.

امروزه گردشگران اجازه ورود به داخل بناها را ندارند اما گفته می‌شود که اتاق‌های داخل آن که هنوز وجود دارند و از بین نرفتند. این اتاق‌ها طراحی چشم‌گیری ندارند و سازندگان پترا همه هنر خود را در طراحی بیرون بنا به کار گرفته‌اند.

محوطه باستانی پترا شامل بخش‌های دیگری است و بازدیدکنندگان می‌توانند پس از ثبت خاطرات خود با خزانه از آن بازدید کنند. شهر سرخ‌گون به رغم پژوهش‌ها و کاوش‌های باستان‌شناسی همچنان مورد توجه باستان شناسان و مورد علاقه گردشگران خارجی است. محوطه باستانی پترا سال‌ها پیش به عنوان یکی از میراث جهانی در فهرست آثار جهانی یونسکو نیز به ثبت رسیده است با این وجود بسیاری دوست دارند آن را یکی از هفت عجایب جهان لقب دهند.


عجایب هفتگانه جدید چیست؟

طرح عجایب هفتگانه جدید دنیا سال ۲۰۰۷ براساس نظرسنجی ایجاد شد. با وجود برخی ایراداتی که به این طرح گرفته شد اما برخی از این محوطه‌ها و بناها از برند عجایب هفتگانه برای جذب بیشتر گردشگر سود می‌برند. از جمله این مکان‌ها می‌توان به «پترا» و «ماچوپیچو» اشاره کرد.

چطور به پترا سفر کنیم؟

برای رسیدن به پترا ابتدا باید به شهر امان پایتخت این کشور بروید. دریافت ویزا برای کشور اردن کمی سخت است اما غیرممکن نیست.

برخی آژانس‌های گردشگری سابقه برگزاری تور به این مقصد را نیز دارند. از ایران هیچ پرواز مستقیمی برای اردن وجود ندارد و به صرفه‌ترین راه برای رسیدن به اردن، پروازهای غیرمستقیم از کشورهای همسایه است. پیش از این تورهای گردشگری ایران برای سفر به اردن از مسیر پروازی قطر استفاده می‌کردند.

در حال حاضر می‌توان با استفاده از خطوط هوایی قطر ایرویز از تهران، مشهد و شیراز به دوحه رفت و از دوحه به امان پرواز کرد. پس از آن با اتوبوس و خودروهای شهری خود را به پترا رساند.

ورود به دنیای جن- پتر اشهر جن ها محل دفن گنج
انتشار : ۲۶ شهریور ۱۳۹۹

برچسب های مهم

روش پیدا کردن گنج در کنار تابوت


گنج در کنا ر تابوت قدیمی

یک هفته پس از بازگشایی موزه‌ها و محوطه‌های تاریخی مصر، ۱۳ مومیایی ۲ هزار و ۵۰۰ ساله از محوطه باستانی سقاره در جنوب قاهره کشف شد.

به گزارش فرارو، باستان‌شناسان مصری در چاهی به عمق ۱۲ متر، ۱۳ تابوت دربسته کشف کردند که روی هم چیده شده بودند و با گذشت ۲ هزار و ۵۰۰ سال هنوز جزئیات رنگ و طرح‌های اولیه روی هر کدام به وضوح دیده می‌شود. هویت مومیایی‌های موجود در این تابوت‌ها، هنوز مشخص نشده است.

این تابوت‌های اسرارآمیز از محوطه باستانی سقاره در جنوب قاهره پایتخت مصر کشف شدند که جاذبه‌های تاریخی چون هرم پلکانی جوزر (قدیمی‌ترین هرم جهان) را در دل خود دارد.

این اکتشاف به فاصله تنها یک هفته از بازگشایی‌ پساکرونایی موزه‌ها و محوطه‌های باستانی مصر به روی بازدیدکنندگان اتفاق افتاد.

این دومین بار در سال جاری است که سقاره تکه‌هایی دست نخورده از تاریخ را به دنیای باستان‌شناسی هدیه می‌کند؛ ماه آوریل (فروردین-اردیبهشت ۹۹) امسال بود که باستان‌شناسان چهار تابوت حامل اجساد مومیایی شده و پنج تابوت سنگی را از این منطقه کشف کردند.

 

فیلم روش پیدا کردن گنج در قبر و کنار تابوت


کد خبر: ۴۵۴۴۷۶
 
با گذشت ۲ هزار و ۵۰۰ سال هنوز جزئیات رنگ و طرح‌های اولیه روی هر کدام به وضوح دیده می‌شود. هویت مومیایی‌های موجود در این تابوت‌ها، هنوز مشخص نشده است.
 
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۱ - ۲۴ شهريور ۱۳۹۹
 
پ

تنها یک هفته پس از بازگشایی موزه‌ها و محوطه‌های تاریخی مصر، ۱۳ مومیایی ۲ هزار و ۵۰۰ ساله از محوطه باستانی سقاره در جنوب قاهره کشف شد.

به گزارش فرارو، باستان‌شناسان مصری در چاهی به عمق ۱۲ متر، ۱۳ تابوت دربسته کشف کردند که روی هم چیده شده بودند و با گذشت ۲ هزار و ۵۰۰ سال هنوز جزئیات رنگ و طرح‌های اولیه روی هر کدام به وضوح دیده می‌شود. هویت مومیایی‌های موجود در این تابوت‌ها، هنوز مشخص نشده است.

این تابوت‌های اسرارآمیز از محوطه باستانی سقاره در جنوب قاهره پایتخت مصر کشف شدند که جاذبه‌های تاریخی چون هرم پلکانی جوزر (قدیمی‌ترین هرم جهان) را در دل خود دارد.

این اکتشاف به فاصله تنها یک هفته از بازگشایی‌ پساکرونایی موزه‌ها و محوطه‌های باستانی مصر به روی بازدیدکنندگان اتفاق افتاد.

این دومین بار در سال جاری است که سقاره تکه‌هایی دست نخورده از تاریخ را به دنیای باستان‌شناسی هدیه می‌کند؛ ماه آوریل (فروردین-اردیبهشت ۹۹) امسال بود که باستان‌شناسان چهار تابوت حامل اجساد مومیایی شده و پنج تابوت سنگی را از این منطقه کشف کردند.

 
 
 
کد ویدیو
 
 
(ویدئو)
 
(ویدئو)
 
(ویدئو)
 
(ویدئو)
 
(ویدئو)
 

 

روش پیدا کردن گنج در کنار تابوت
انتشار : ۲۶ شهریور ۱۳۹۹

برچسب های مهم

کشف اسکلت پنج دختر در کنار گنج در زیگورات


ا
 
 

به اعتقاد یغمایی؛ هرچند هر محوطه باستانی ویژگی‌های خاص خود را دارد اما شوش و خوزستان از خاص‌ترین محوطه‌های ایران هستند. در هفت تپه باستان‌شناسان با گوری که دربردارنده ۲۳ اسکلت دختران جوان است، درحالی‌که گردن‌هایشان بریده شده، مواجه شدند و تپه حصار دامغان نیز با فرهنگ زن‌سالاری باستان‌شناسان را شگفت‌زده کرد.

به گزارش ایلنا، اگر نگاهی به کارنامه باستان‌شناسی و پیشینه‌ی کاوش‌ها و فعالیت‌های میدانی اسماعیل یغمایی بی‌اندازیم با محوطه‌هایی از شمال تا جنوب، شرق تا غرب و مرکز ایران روبه‌رو می‌شویم. او که کاوش‌هایش را از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۹۷ را در کارنامه خود ثبت کرده، تاکنون در هیات کاوش و بررسی محوطه‌هایی از هفت تپه خوزستان، تپه چغاگاوانه اسلام آباد غرب، شوش و شهر سوخته و مرودشت گرفته تا کرمانشاه، بررسی گوشه شمال باختری ایران تا مرز شوروی سابق و حتی گرگان، دشت قزوین، کرمان، کنگاور و... حضور داشته.

یغمایی همیشه در معرفی خود می‌گوید: بچه‌ی خیابان ژاله تهران هستم. چهارراه آب سردار. پدر، مادر هر دو از خور بیابانک هستند که به تهران کوچ کردند.

شاید همین ریشه در خاک خوربیابانک باشد که نخستین پایه‌های عشق به باستان‌شناسی را در او شکل داد. در این‌باره می‌گوید: حدود پنج تا شش سال داشتم که برای اولین بار به خور سفر کردم. دیدن معماری آن برایم بسیار جذاب و جالب بود. معنای بادگیر، وجود ایوان و تمام عناصری که در آنجا می‌دیدم، برایم شگفت‌انگیز بود. چند سال بعد که برای بار دوم به آنجا سفر کردم با نگاهی دیگر همراه بود اینکه انسان می‌تواند از یک مشت خاک؛ چنین حجم‌ها، معماری و بنا‌هایی بسازد، هنری خاص در نظرم جلوه کرد. این نگاه مرا به فکر انداخت که چگونه گذشتگان ما توانسته‌اند چنین هنری را خلق کنند و کشفِ آنچه که در گذشته اتفاق افتاده برایم شگفت‌انگیز شد.

هرچند در ابتدای امر در رشته طبیعی دیپلم گرفت و قرار بود پزشک شود، اما تاریخ و آنچه که در گذشته اتفاق افتاده است، دست از سر او بر نداشت و سبب شد رشته‌ای را انتخاب کند که با خاک سروکار داشته باشد. در ابتدای امر به عنوان رزرو دانشگاه کشاورزی انتخاب شد. هر چند در رشته زمین‌شناسی رد شد، اما در نهایت رشته باستان‌شناسی را به عنوان رشته‌ای که با روح و جان او عجین است، انتخاب کرد.

البته نمی‌توان از تاثیری که پدر و مجله یغما که ۳۱ سال انتشار آن توسط او به درازا کشید و انتشار مطالب مختلف باستان‌شناسی و تاریخی، در ایجاد علاقه یغماییِ پسر به تاریخ و گذشتگان چشم‌پوشی کرد. همچنین وقتی با پدر خود به ساوه سفر کرد و مسجد جامعه ساوه را از نزدیک دید، از یکسو معماری و از دیگر سو زیبایی کاشیکاری‌های آن، او را جذب کرد. با دیدن این زیبایی‌ها دنیایش شکل دیگری گرفت.

حتی هنگامی که با مادر و خانواده به شاه عبدالعظیم می‌رفت، معماری و زیبایی‌های آن چشم و دل او را فرامی‌گرفت. وقتی دانشجویی باستان‌شناسی شد از تمام تجربیات کودکی و آنچه که پدر و مادر در آن نهادینه کرده بودند، بهره جست با این وجود هیچگاه به این مهم راضی نشد که در خور و بیابانک کاوش داشته باشد چراکه معتقد است: نباید خاک آنجا را خراش داد. در ادامه گفتگوی ما را با اسماعیل یغمایی می‌خوانید:

با نگاهی کوتاه به کارنامه پژوهشی و فعالیت‌های باستان‌شناسی شما با محوطه‌های متعددی روبه‌رو می‌شویم که از شمال تا جنوب و شرق و غرب کشور را دربرمی‌گیرد. باتوجه به تجربیاتی که طی این کاوش‌ها و بررسی‌ها بدست آوردید، به نظر شما با وجود تفاوت‌هایی که در فرهنگ، آداب و رسوم و البته اقوامی که در شمال و جنوب و شرق و غرب کشور زندگی می‌کنند آیا می‌توان درعین تفاوت‌های موجود، شباهت‌ها و فصل مشترکی بین آن‌ها پیدا کرد و به نوعی ادغام این فرهنگ‌ها را در بخش فلات مرکزی ایران شاهد بود؟

هریک از فرهنگ‌ها و اقوام ایران فرهنگی، دارای ویژگی‌های خاص خود هستند. به‌طور مثال، فرهنگ خوزستان ویژگی‌های خاص خود را دارد و فرهنگ آذربایجان نیز ویژگی‌های خاص خود را. این ویژگی‌ها همانند معماری متفاوتی است که در هریک از این بخش‌ها شاهد هستیم. با این وجود، نمی‌توان از پیوند میان آن‌ها صرف‌نظر کرد چراکه همواره شاهد ادغام فرهنگ‌ها در بخش‌های مختلف ایران هستیم. مثلا مشابه بخشی از یافته‌های باستان‌شناسی که در شوش بدست آمده، در تپه حصار نیز دیده شده است؛ بنابراین می‌توان گفت هر فرهنگ علاوه بر ویژگی‌های خاص بومی و محلی خود، پیوند‌هایی با سایر فرهنگ‌ها نیز دارد. حتی می‌توان شاهد پیوند‌هایی با فرهنگ‌های خارج از مرز‌های امروزی ایران بود. به‌طور مثال، می‌توان پیوند‌هایی بین فرهنگ تپه حصار دامغان با موهن‌جو دارو دید. حتی می‌توان در شوش پیوند فرهنگ ایلام و آشور را دید. در تخت جمشید نیز بازتاب فرهنگ آشور در سر ستون‌ها و اسفنکس‌ها کاملا مشهود است.

از میان محوطه‌هایی که کاوش و بررسی در آن انجام دادید از شوش و شهرسوخته گرفته تا هگمتانه و...، کدامیک شگفت انگیزتر بود؟ آیا می‌توان از یکی از این محوطه‌ها به عنوان شاخص‌ترین محوطه باستانی ایران یاد کرد؟

هریک از این محوطه‌های باستانی و تاریخی ویژگی‌های خاص خود را دارند. تپه حصار ویژگی‌های خاص خود را دارد و بوکان نیز ویژگی‌های خود را، با این وجود معتقد هستم، تپه حصار از آن نظر که در شمال فلات مرکزی قرار دارد و به نوعی مرز به حساب می‌آید پیوند‌هایی با محوطه‌های شاه تپه گرگان، موهن‌جو دارو و حتی بین‌النهرین دارد و به نوعی این محوطه پل ارتباطی این بخش‌ها به حساب می‌آید. در این میان برازجان و بوکان نیز ویژگی‌های خاص خود را دارند؛ بنابراین نمی‌توان گفت کدامیک از محوطه‌ها شگفت‌انگیز هستند.

بااین وجود به جرات می‌توان از دشت گسترده خوزستان و بویژه شوش (این کهن‌ترین پایتخت جهان) به عنوان یکی از خاص‌ترین محوطه‌های باستانی ایران یاد کرد؛ چراکه خوزستان از نخستین محوطه‌هایی است که در ایران کاوش شده و مملو از یافته‌های باستانی است و تمدن باشکوهی را در دل خود جای داده است. البته که شوش جایگاه والایی دارد و شاهد تداوم تاریخ از دوران پیش از تاریخ تا ایران اسلامی در آن هستیم. تقریبا تمام بخش‌های تاریخ در شوش وجود دارد این درحالی است که در همدان نیز دیرینه‌ترین تاریخ به دوران هخامنشیان بازمی‌گردد. حتی می‌توان گفت تداوم تاریخی سیلک نیز به پای شوش نمی‌رسد. با این وجود نمی‌توان از سایر محوطه‌ها چشم‌پوشی کرد.

کشف اسکلت‌های ۲۳ دختر جوان در هفت‌تپه

چند بار برای کاوش به شوش رفتید؟ از تجربیات این کاوش‌ها برایمان بگویید. بخصوص اتفاقاتی که در کاوش مجددی که در شهر پانزدهم شوش افتاد.

نخستین بار در دوران دانشجویی به عنوان کارآموزی به کاوش باستان‌شناسی در شوش (تپه جعفرآباد) رفتم که بسیار برایم شگفت‌انگیز بود. بعد از آن به صورت جدی‌تر وقتی فوق‌لیسانسم را گرفتم به عنوان سرپرست کاوش به شوش رفتم که کاوش مجدد در شهر پانزدهم به من محول شد. در آن زمان شاهد آن بودم که گیریشمن تا چه اندازه این محوطه را بد کاوش کرده است، چراکه همزمان چغازنبیل را نیز کاوش می‌کرد.

ما برای بازسازی و حفاری کاوش مجدد به شوش رفته بودیم. گیریشمن عنوان کرده بود هر متر که لایه‌های باستانی شوش را کاوش می‌کنیم یک شهر به حساب می‌آید بنابراین با حفاری ۱۵ متر با شهر پانزدهم شوش روبه رو می‌شویم. این درحالی است که در کاوش‌ها آنچنان که باید به یافته‌های باستانی توجه نکرده بود.

ما در کاوش شهر پانزدهم شوش با معماری‌های جالب توجه و دقیق البته فرهنگ زن‌سالاری در هزاره سوم پیش از میلاد در این منطقه مواجه شدیم که بعد‌ها تبدیل به مرد سالاری می‌شود. نکته قابل توجه در خصوص معماری شهر پانزدهم آن است که در بافت شهر پانزدهم حتی یک کوچه بن بست هم نیست.

در واقع براساس گزارش گریشمن می‌توان چنین دریافت کرد که فاز دوم نیایشگاه شهر پانزدهم در مقطع برتری‌جویی مرد به زن و تبدیل جامعه زن‌سالاری به مردسالاری بود. ضمن آنکه که در این گزارش عنوان شده خاکسپاری‌ها در تابوت‌های سفالین و همچنین خمره‌های سفالین و یا حتی گور‌های آجری با طاق‌های قوسی در زیر خانه‌ها و محل زندگی آن‌ها به دست آمده و تنها خانه‌ای که در شهر وجود دارد و چنین خاکسپاری مستثنا بود، خانه ارباب شهر است. در واقع می‌توان به این نتیجه رسید که برای نخستین بار در نیمه دوم هزاره دوم پیش از میلاد مسیح کم و بیش شهر مردگان بیرون از بافت شهر زندگان در نظر گرفته شد.

در عین حال به نظر می‌رسد در آن دوره مرگ و میر کودکان زیاد بود، حتی در یک گور پنج بچه به دست آمد. این احتمال می‌رود همه این بچه‌ها در یک بازه زمانی یا با فاصله اندک مرده باشند.

کشف اسکلت‌های ۲۳ دختر جوان در هفت‌تپه

به نفوذ فرهنگ زن‌سالاری در شوش اشاره داشتید. بر اساس یافته‌های باستانی چگونه می‌توان به این نتیجه رسید که در دوره‌ای از تاریخ، شاهد نفوذ فرهنگ زن‌سالاری بر جوامع بودیم و چگونه تبدیل به فرهنگ مردسالاری شد؟

زمانی که در میان یافته‌های باستانی محوطه‌های مختلف با انواع خدایانی روبه رو می‌شویم که زن هستند، این یافته‌ها نشان از فرهنگ زن‌سالاری دارد. البته بعد‌ها این خدایان تبدیل به مجسمه‌ها و اشکالی از مرد‌ها شدند. این فرهنگ در برخی از محوطه‌ها بیش از سایر محوطه‌ها مشهود است. به طور مثال، در تپه حصار دامغان با توجه به یافته‌های موجود، فرهنگ زن‌سالاری حاکم بر جوامع آن منطقه بیشتر نمود دارد. چنانکه از میان ۴۷ گوری که در حصار کاوش کردیم، در قبر‌های زنان شاهد انواع هدایا و زیورآلات و ... بودیم، اما قبر مرد‌ها خالی بود و نهایتا یک کوزه در آن‌ها وجود داشت. اما بعد‌ها با گذر زمان شاهد تغییر فرهنگ زن‌سالاری به مردسالاری هستیم.

با توجه به تاکیدی که درخصوص فرهنگ زن‌سالاری و تغییر آن به فرهنگ مردسالاری دارید؛ بر اساس یافته‌های باستانی، چه تفاوت‌هایی بین این دوره‌ها وجود دارد؟ آیا می‌توان گفت کدام دوره پر رونق‌تر بود؟

زنان در حوزه مدیریت، قدرت و نفوذ، نسبت به مرد‌ها برتری دارند. اگر بخواهم با اشاره به یافته‌های تپه حصار دامغان بگویم، اگر در یک جامعه‌ای با چند شوهر بودن یک زن روبه رو باشیم، مرد‌ها برای آنکه آن زن ولشان نکند و به نوعی بتوانند از آن زن بچه داشته باشند، در رقابت با سایر مرد‌ها به کارکردن و تولید روی می‌آورند. با افزایش تولید، چرخه اقتصادی رونق می‌گیرد و در نهایت شاهد شکوفایی جامعه هستیم. ضمن آنکه انواع فرآورده‌ها از تریاک گرفته تا دانه‌های برنج، نخود، ماش، گندم و عدس در مجموعه تپه حصار بدست آمده است. حتی قدیمی‌ترین نمونه پسته کوهی را در این منطقه پیدا کردیم.

وقتی در یکی از گور‌های حصار با پیکر زنی روبه رو می‌شویم که در ۵ انگشت دست خود، ۵ انگشتر دارد و گور او مملو از هدایای تدفین است، این به معنای رونق تولید و البته جامعه‌ای زن‌سالار است. درعین حال یافته‌های باستانی تپه حصار در بخش‌های مختلف از معماری گرفته تا اشیای مفرغی و حتی زیورآلات منحصر به فرد هستند. در گور زن‌ها شاهد انواع سفال، اشیای مفرغی، سنگ‌های قیمتی از فیروزه گرفته تا لاجورد هستیم. هرچند در دامغان معدن فیروزه وجود دارد، اما قطعا لاجورد ازجمله سنگ‌هایی است که از راه‌های دور و از افغانستان بدست آمده است و این نشان از وجود ارتباط تجاری و اقتصادی با سایر فرهنگ‌ها و بخش‌ها دارد.

در تپه حصار دامغان شاهد کشف تعداد زیادی از خط نوشته‌هایی بودیم که شاید خوانش آن‌ها به ما کمک کند تا بیشتر درباره فرهنگ مردمان آن بدانیم. آیا تاکنون موفق شده‌ایم این خط نوشته‌ها را بخوانیم؟ وضعیت کنونی این خط نوشته‌ها چگونه است؟

متاسفانه با وجود تمام تلاش‌هایی که انجام شد، موفق نشدیم به معنای اصلی این خط نوشته‌ها پی ببریم. هرچند توانستیم این خط نوشته‌ها رابخوانیم، اما با توجه به آنکه هریک از آن‌ها دربردارنده یک حرف مثلا «پ» یا «ت» و... است نتوانستیم معنای آن را دریابیم. این خط نوشته‌ها به خط بابلی کهن است و با وجود آنکه تصاویر و طرح‌های آنرا برای دانشگاه شیکاگو هم ارسال کردیم تا در خوانش و معنا کردن آن مارا یاری کنند، آن‌ها نیز نتوانستند به معنای این خط نوشته‌ها پی ببرند و گفتند که فقط حرف است و معنای خاصی ندارد.

درباره وضعیت کنونی این خط نوشته‌ها اطلاع دقیقی ندارم احتمال دارد که در انبار موزه سمنان نگهداری شوند.

کشف اسکلت‌های ۲۳ دختر جوان در هفت‌تپه

طی سال‌های گذشته بار‌ها در خصوص هخامنشیان پژوهش‌هایی انجام دادید. معتقد هستید منطقه دشتستان مبدا به وجود آمدن هخامنشیان است. با توجه به پژوهش‌هایی که انجام دادید به عقیده شما هخامنشیان از کجا آغاز شده‌اند و چه تاریخی را پشت سر گذاشتند؟

برخی معتقد هستند که هخامنشیان از منطقه اورال آمده‌اند و از رشته کوه‌های رفیع البرز و دروازه خزر (که معلوم نیست کجاست) رد شده‌اند و به فلات ایران رسیدند. معتقد هستند آن‌ها دوازده طایفه بودند در میان آن‌ها کودک، پیر، جوان، زن و مرد حضور داشتند. چنین امری از نظر منطق درست درنمی‌آید. منطقه اورال بسیار سرد است ضمن آنکه عبور از کوه‌های البرز نیز سخت است؛ بنابراین پذیرش چنین تئوری که کودک، پیر و زن توانسته‌اند از چنین مسیری عبور کرده و به فلات ایران برسند دشوار است.

هرچند برخی معتقد هستند این گفته من؛ فرضیه است، اما من معتقدم یک واقعیت است که هخامنشیان از گذشته در منطقه دشتستان حضور داشتند. آن‌ها یکی از اقوامی بودند که در ایران زندگی می‌کردند و کوچ‌رو بودند که با بزرگ شدن ایل شاهد شکل‌گیری هخامنشیان هستیم.

از آنجا که این قوم یکی از اقوام محافظ مرز‌های ایران بودند با حمله آشوریان و شکست ایلامی‌ها فرصت برای شکل‌گیری پادشاهی هخامنشیان ایجاد شد. در منطقه دشتستان بیش از ۳۰ کاخ از دوره هخامنشیان به‌جای مانده که می‌تواند گواهی بر این مدعا باشد که این منطقه مرکز شکل‌گیری هخامنشیان بوده.

یکی از یافته‌های جالب شما هنگام کاوش در دشتستان و کاخ بردک سیاه؛ کشف حدود سه کیلو طلا بود. از این یافته برایمان بگویید؟ ماجرا چه بود؟

در فصل اول کاوش این طلا‌ها را ندیدیم، اما در فصل دوم به واسطه بارانی که باید بود و خاک شسته شده بود موفق شدیم این طلا‌ها را زیر یک پایه ستون پیدا کنیم. شاید در زمانی که جنگ اتفاق افتاد یکی از سرباز‌ها این میزان طلا را پای یکی از ستون‌ها قایم کرده باشد. البته با بررسی که انجام دادیم چیزی درون آن نبود احتمالاً روکش در باشد یا شاید برای ضرب سکه در آینده نگه داشته شده بود. هخامنشیان همیشه مقداری طلا ذخیره داشتند تا بتوانند سکه ضرب کنند شاید این میزان طلا نیز برای ضرب سکه ذخیره شده بود که در نهایت موفق نشده بودند آن را تبدیل به سکه کنند.

یکی از هیجان انگیزترین کاوش‌ها را در هفت تپه و دشت خوزستان پشت سر گذاشتید و در این منطقه یافته‌های جالب توجه به دست آوردید. از آن کاوش بگویید؟

در هفت تپه با یک معبد روبرو هستیم و برخی معتقد هستند یک زیگورات در این منطقه برپا بوده است. من در گوری کار می‌کردم که متعلق به قربانیان بود و ۲۳ اسکلت از دختران جوان به دست آوردیم که احتمال می‌دهیم قربانی شده بودند، در واقع گردن آن‌ها بریده شده بود. این گور در یک معبد و کاملاً مخفی بود و درِ آن به نوعی ساخته شده بود که کسی نمی‌توانست آن را ببیند. در این محوطه گِل‌نوشته‌های متعددی پیدا شد حتی یکی از این گِل‌نوشته‌ها درباره این معبد، چرایی و چگونگی فعالیت در آن توضیح می‌داد.

البته شاید استفاده از لفظ قربانی درست نباشد چراکه هیچگاه در ایران قربانی انسانی و انسان‌کشی وجود نداشت. در بخش‌هایی توضیح داده شده بود که دختران جوان به صورت خود خواسته خود را تقدیم معبد می‌کردند و مراسم‌های آیینی را اجرا می‌کردند و در زمان نیاز مانند جنگ و خشکسالی و ... حاضر بودند جان خود را به عنوان هدیه به خدایان تقدیم کنند. آن‌ها بنا بر باورهایشان می‌خواستند در آن نیروی ماورا طبیعت ذوب شوند. آن‌ها دانسته و خودخواسته این کار را انجام می‌دادند.

آیا می‌دانیم آن‌ها در آن دوره چه آیین و مذهبی داشتند و برای چه خدایی خود را فدا می‌کردند؟

هنوز به پاسخ این سوال دست نیافته‌ایم، اما قطعاً خدایی را می‌پرستیدند که برایشان بسیار ارزشمند بود.

این روز‌ها چه می‌کنید؟

روزگار بازنشستگی است و خانه‌نشینی. از کاوش که خبری نیست. کتاب کاوش‌های تپه قلایچی- بوکان را یک سال پیش تمام کردم و به ناشر سپردم، اما هنوز که هنوز است تا چاپ شود. کتاب پیشینه‌شناسی تخت جمشید نیز دست ناشر است. همچنین کتاب "نقاط امن" که مثل کتاب گیسوان هزار ساله خاطرات ۴ داستان از کاوش‌هایم است.

کشف اسکلت پنج دختر در کنار  گنج در زیگورات
انتشار : ۲ شهریور ۱۳۹۹

برچسب های مهم

سر بریدن زن جوان و فرزندش


ماجرای سر بریدن داعشی‌ زن جوان و کودکش +عکس

قاتلی که زن جوان و کودکش را در جنوب تهران سر بریده بود به دام افتاد.

 
به گزارش پایگاه خبری نشان :

مردی که چند وقت پیش در محله قلعه میر یک زن جوان به همراه فرزندش را در جنایتی هولناک با چاقو سر بریده بود با هوشیاری پلیس دستگیر شد.

ر اساس توضیحات یک منبع آگاه گفت: قاتل در حوالی شهرستان بهارستان سکونت داشته که با اقدامات پلیسی محل اختفای او شناسایی و در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر شده است.

پیشنهاد امروز

 

این قاتل شیطان صفت در همان ابتدای مراحل بازجویی به جرم خود اعتراف کرده است، رکنا بزودی جزئیات بیشتری از این حادثه منتشر می‌کند.

vVuQarstzA4B

سر بریدن زن جوان و کودک یکساله اش در بهارستان تهران

یکشنبه ۱۲ مرداد ماه حوالی ساعت ۱۰ تا ۱۲ ظهر بود که ماجرای قتل هولناک زن ۲۳ ساله و کودک یکساله اش به نام ارسلان اعلام شد. در بررسی‌ها مشخص شد این زن ۲۳ ساله به همراه کودک یکساله اش به طرز فجیعی به سبک داعشی‌ها با چاقو سرشان بریده شده است.

 

صادقی دادستان شهرستان بهارستان در گفتگو با خبرنگار رکنا درباره قتل زن جوان و کودک یکساله اش گفت: شوهر این زن جوان وقتی به همسرش زنگ می‌زند و زن جوابگوی تلفن نبوده است به خانه سر می‌زند و با اجساد غرق به خون زن جوان و کودک یکساله اش رو به رو می‌شود که بلافاصله با پلیس تماس گرفته و موضوع جنایت هولناک را اطلاع می‌دهد./

کشف چاقو و کلاه راز قاتل زن جوان و کودک یکساله اش را فاش کرد

صادقی در ادامه توضیح داد: در محل وقوع قتل یک چاقوغیر از آن چاقوی اولیه ای که کشف شده بود پیدا کردیم که قاتل بعد از بریدن سر زن جوان و کودکش آن را زیر کابینت آشپزخانهپرت کرده بود و معلوم شد قاتل با این وسیله مرتکب قتل شده است.

دادستان بهارستان در ادامه افزود: در بازرسی ها علاوه بر آن چاقو یک کلاه مردانه نیز پیدا کردیم که متوجه شدیم این کلاه مربوط به مرد جوانی است که در همان کوچه سکونت داشته و مدتی است که فرارکرده و ردی از او نیست.

وی ادامه داد: با به دست آمدن این سرنخ ها ماموران محل زندگی این مرد جوان را زیر نظر گرفتند تا اینکه متوجه شدند شب گذشته سری به خانه شان زده و برای مصرف مواد مخدر از آنها پول گرفته است این قاتل جوان در محله مشغول مصرف مواد مخدر بود که حدودا ساعت 2 و نیمه شب توسط ماموران دستگیر می شود و در بازجویی ها به قتل زن جوان و کودک یکساله اش اعتراف می کند.

صادقی تصریح کرد: این جوان در بازجویی ها انگیزه قتل را توهم مصرف شیشه عنوان کرد و گفت که از پشت بام به خانه این زن جوان ورود می کند و به خاطر توهم شدید ناشی از مصرف مخدر شیشه تصور می کند این زن نامزد سابق خودش است که در یکی از شهرستان ها زندگی می کرد وقتی زن جوان را وحشت زده می بیند و زن جوان جیغ و فریاد می کند قاتل هول شده و برای ساکت کردن زن جوان او را با چاقو سر می برد در همان زمان کودک یکساله این زن به نام ارسلان گریه می کرد که قاتل جوان برای بند آوردن گریه این کودک او را هم با چاقو سر بریده و به قتل می رساند.

قاتل 28 ساله سر زن جوان و کودکش را برید / او دستگیر شد

صادقی گفت: این جوان 28 ساله در لحظه قتل حالت طبیعی نداشته و به خاطر توهم ناشی از مصرف شیشه تصور نمی کرده که دست به چنین جنایتهولناکی زده است و بعد از فرار از محل قتل فقط تلفن همراه این زن را به سرقتمی برد.

وی در پایان گفت: این قاتل 28 ساله نیت شومی نسبت به این زن نداشته و این مسئله برای ما محرز نشده است و تا زمان نتیجه آزمایشات نمی توان اظهار نظر قطعی داشت

سر بریدن زن جوان و فرزندش
انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۹

برچسب های مهم

زن گنج ؟چگونه زنها بعنوان گنج نزد قاچاقچیان محسوب می گردند


نپال یکی از پرسودترین بازارها در قاچاق انسان است. روزانه دستکم 51 دختر و زن از این کشور به هند قاچاق می شود.
 
 

مرز 1758 کیلومتری بین نپال و هند به عنوان یکی از شلوغ ترین دروازه های قاچاق انسان در جهان شناخته شده است.

به گزارش فرارو، از زمان وقوع زلزله سال 2015 در نپال که منجر به کشته شدن 9000 نفر شد زیرساخت ها و اقتصاد این کشور به شدت مختل شد و شمار زیادی از مردم را روانه کشور همسایه هند کرد، افرادی که در آن سوی مرزها قاچاق شده و برای همیشه ناپدید شدند.

شمار زیادی از این افراد دختران و زنان جوان هستند. آنها از جهات مختلفی وارد دنیای قاچاق انسان می شوند. برخی امیدوارند که به عنوان کارگر در هند یا کشورهای حوزه خلیج فارس شغل پیدا کنند اما در نهایت سر از فاحشه خانه ها سر در می آورند.

بسیاری دیگر نیز طعمه نوع دیگری از قاچاق انسان می شوند: قتل و برداشت غیرقانونی اعضای بدنشان. این کار در هند انجام می شود.

تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد که تقریبا 12000 کودک نپالی هر سال برای بهره برداری جنسی به هند قاچاق می شوند. شیلات، ساخت و ساز، سیرک، کار خانگی، شیرینی فروشی و ... از کارهایی است که شمار معدودی از افراد قاچاق شده در هند به آن اشتغال دارند اما بسیاری مجبور به فحشا می شوند.

در نپال به زنان و دختران مناطق روستایی وعده های خیالی داده می شود و پس از قاچاق در صدها سالن ماساژ و فاحشه خانه بکار گرفته می شوند.

تخمین زده می شود بین 11000 تا 13000 دختر و زن که اکثرا زیر سن قانونی هستند در این مکان ها هستند.

نیروهای مرزبانی نپال تلاش می کنند با رهگیری قاچاقچیان از قاچاق دختران و زنان گرفتار جلوگیری کنند اما قاچاق انسان یک تجارت پر رونق است و این رقم در سراسر جهان معادل 150 میلیارد دلار است که جلوگیری از آن امری نادر است. از سوی دیگر مرزبانی هند مدعی است که قاچاقچیان با شخصیت های سیاسی و دارای قدرت در نپال و هند در ارتباط هستند و بنابراین هیچوقت به دام نمی افتند.

نپال اما یکی از پرسودترین بازارها در قاچاق انسان است. روزانه دستکم 51 دختر و زن از این کشور به هند قاچاق می شود.

سازمان ملل هشدار داده که بیش از 40 میلیون انسان به عنوان برده در سرتاسر جهان وجود دارد، بیش از هر زمان دیگری در تاریخ.

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

زن گنج ؟چگونه زنها بعنوان گنج نزد قاچاقچیان محسوب می گردند
انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۹

برچسب های مهم

یافتن گنج و دفینه در قبرستان مردگان 4000 ساله که هنوز زنده اند


گورستان ۴ هزار ساله خوفناکی که اجسادش کاملا سالم مانده اند! + تصاویر

جسد

ساعت 24-به درستی که کشور پهناور چین، کشور عجایب دنیای امروزی است. هر سال در هر گوشه از این کشور باستانی، بناها و محوطه هایی تاریخی و بسیار عجیب از دل خاک بیرون می زنند.

گورستان صحرای تاکلاماکان در چین

در انتهای شرقی صحرای سوزان و متروک تاکلاماکان (Taklamaka Desert) و صدها کیلومتر آن طرف تر از اولین سکونتگاه انسانی، بقایایی سنگ قبرهایی چوبی از دل خاک بیرون زده اند که نشانه ای از وجود یک قبرستان ۴ هزار ساله در این منطقه دارند!

گورستان صحرای تاکلاماکان

 

گورستان ترسناک و دور افتاده صحرای تاکلاماکان، بر بلندای یک تپه ماسه ای بسیار بزرگ قرار گرفته است. چوب هایی که از میان ماسه های این کویر سر برآورده اند، در واقع سنگ قبرهایی هستند که در طول زمان به دلیل باد و طوفان های شن شدید، صدمات زیادی دیده اند. تابستان های بسیار خشک، زمستان های بسیار سرد و وجود شن و ماسه، در طول زمان باعث شده اند تا جنازه هایی که در این قبرستان دفن شده اند، سالم بمانند. به طوری که هنوز هم می توان خطوط چهره و قیافه این افراد را به خوبی تشخصیص داد!

قبرستان صحرای تاکلاماکان در چین

یکی از این اجساد مومیایی شده، “زیبا روی ژیائوهی” (Beauty of Xiaohe) نام دارد. به نظر می رسد که این زن در زمان حیاتش یکی از زیباترین افراد این منطقه بوده است. بدن او بسیار سالم باقی مانده است، به طوری که حتی مژه های فر خورده او هنوز هم مشخص هستند. گورستان صحرای تاکلامان در چین، در اوایل قرن بیست میلادی به وسیله یک شکارچی محلی به نام “Ördek” کشف شده است. این شکارچی بومی، هنگامی که در حال گشت و گذار در منطقه ای از صحرای تاکلاماکان چین بود، ناگهان با منظره عجیب چوب هایی از خاک در آمده و بقایای استخوان ها و اجساد انسانی رو به رو شد. او در این زمان بسیار وحشت زده شد و سریعا کویر را ترک کرد و دیگر به آنجا باز نگشت!

در گورستان زیباروی ژیائوهی

چند دهه بعد، یک کاوشگر و باستان شناس حرفه ای سوئدی به نام “Folke Bergman” در حال مطالعه صحرای تاکلاماکان برای یافتن نشانه هایی از جاده ابریشم بود، که شخصی او را با Ördek آشنا کرد. Ördek قبول کرد که راه گورستان صحرای تاکلاماکان را به او نشان بدهد، ولی به دلیل وحشت زیاد، حاضر نشد تا خودش دوباره به آن مکان باز گردد. برگمن پس از ماه ها تلاش، سرانجام این گورستان را پیدا کرد و نام “گورستان اوردک” را بر آن نهاد.

برگمن در حفاری های خود حدود ۱۲ جنازه را از دل خاک بیرون کشید. او همچنین حدود ۲۰۰ اثر باستانی را از این منطقه کشف کرد. او یافته ها و نتایج مطالعات و حفاری هایش را به طور دقیق در کتابی با عنوان تحقیقات باستان شناسی در سینکیانگ مخصوصا منطقه لوپنور (Archaeological Researches in Sinkiang Especially the Lop-nor Region) منتشر کرد. اگر شما هم می خواهید، می توانید نسخه دیجیتالی این کتاب را به طور آنلاین از اینترنت دانلود کنید. یکی از مواردی که توجه برگمن را به خود جلب کرد، شکل عجیب و غریب تابوت های این قبرستان بود که شبیه به قایق هایی واژگون شده بودند.

سنگ قبرهای گورستان صحرای تاکلاماکان

طبق گفته های برگمن، پس از اینکه این اجساد در این تابوت های عجیب قرار داده می شدند، روی این تابوت ها را با چرم خالص گاو می پوشاندند و آن ها را به همراه سبدهایی پر از گندم و سایر دانه های خوراکی در دل ماسه های کویر دفن می کردند. بعد از دفن کردن اجساد، آن ها سنگ قبرهایی چوبی را برای شناسایی قبور درون ماسه ها قرار می دادند. کل این سایت باستانی، با چوب هایی به اشکال عجیب و غریب پر شده است.

دومین حفاری در گورستان صحرای تاکلاماکان

این قبرستان تقریبا تا سال ۲۰۰۰ میلادی به فراموشی سپرده شد، تا اینکه دوباره گروهی از باستان شناسان چینی به این منطقه سفر کردند. آن ها متوجه شدند که کشف برگمن، بسیار بزرگتر و ارزشمندتر از چیزیست که تصورش را می کردند. آن ها صدها جسد باستانی را از لایه های مختلف زمین به بیرون کشیدند، اجسادی که به عنوان سالم ترین مومیایی های کشف شده در منطقه Tarim Basin چین شناخته می شوند. به گفته باستان شناسان چینی، تا به حال در هیچ سایت باستانی در دنیا، این حجم از اجساد سالم و مومیایی شده کشف نشده اند. این دانشمندان در حفاری های خود همچنین مجسمه های چوبی کوچک و بزرگ به شکل انسان و حیوانات، ماسک های کوچک چوبی و اشیای ارزشمند دیگری هم کشف کردند. خانم ایدلیسی یکی از باستان شناسان این سایت در این رابطه می گوید:

ما با یک فضای خوفناک و مرموز مذهبی طرف هستیم. نمونه مجسمه ها، اجساد و سنگ قبرهای گورستان صحرای تاکلاماکان تا به حال در هیچ کجای دیگر دنیا مشاهده نشده است.

اجساد گورستان باستانی

امروزه نام این قبرستان را گورستان ژیاوهی (Xiaohe Cemetery) گذاشته اند. البته باستان ترجیح می دهند که آن را به خاطر وجود یک رودخانه خشک شده در مجاورتش، قبرستان رودخانه کوچک بنامند. یکی از ویژگی های جالب توجه این قبرستان این است که با اینکه گورستان صحرای تاکلاماکان در چین قرار دارد، ولی جنازه هایی که در آن دفن شده اند، بیشتر شبیه به افراد اروپایی هستند که موهایی قهوه ای دارند. آزمایش این مومیایی ها نشان داد که نسل مادران این اجساد به مردم چین باز می گردد، در حالی که پدران آن ها افرادی از نژاد اروپایی بوده اند. دانشمندان معتقدند که جمعیتی از اروپا و سیبری، در حدود ۴ هزار سال قبل با مردمانی از شرق آسیا ازدواج کرده اند.

مومیایی های گورستان باستانی صحرای تاکلاماکان

به نظر می رسد که این افراد مجبور شده اند تا در این صحرای بی آب و علف که در حدود ۴۰۰ قبل از میلاد خشک شده است، تا آخر عمر زندگی کنند. امروزه گورستان صحرای تاکلاماکان یکی از خوفناک ترین جاذبه های گردشگری چین شناخته می شود و گردشگران بسیاری برای تماشای آن راهی صحرای بی آب و علف تاکلاماکان می شوند.

یافتن گنج  و دفینه در قبرستان مردگان  4000 ساله که هنوز زنده اند
انتشار : ۲۶ مرداد ۱۳۹۹

برچسب های مهم

آیا از مهره مار می توان برای یافتن گنج ،طلا و دفینه استفاده کرد؟سرگذشت عجیب مردی که با مارها زندگی میکرد اما...


آقای مروتی، می گوید: ۱۰،۱۲ تا مار توی خانه داریم؛ نه که مال خودمان باشند، مهمان‌مان هستند. در منطقه ما، مار زیاد است. من شب‌ها می‌روم قرارگاه مارها. چندتاشان را می‌گیرم، می‌آورم خانه. چند روزی مهمان ما هستند و با هم بازی می‌کنیم. بعد هم برشان می‌گردانم به طبیعت. از بقیه حیوانات هم نمی‌ترسم، ولی به خانه نمی‌آورم‌شان، چون غذای مخصوص می‌خواهند و دین‌شان می‌ماند گردنم. مار، اما غذای خاصی نمی‌خواهد.
 
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۶ - ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
 
پ
 

یک خانواده کرمانشاهی که با مار‌های سمی زندگی خوب‌وخوشی دارند ازحضور همیشگی مار‌ها در خانه و بازی با آن‌ها می‌گویند.

خراسان در ادامه نوشت: هرازگاهی خبری می‌خوانیم و می‌شنویم درباره زندگی مسالمت‌آمیز انسان‌ها با حیوانات خطرناک. به تازگی ویدئویی منتشر شده است از محیط بانی که سه پلنگ برای خوابیدن کنار او با هم رقابت می‌کنند. چهارسال پیش یک خانواده مقدونیه‌ای، عکس‌هایشان از رفاقت با گرگ‌ها را منتشر کردند. همه‌مان کلی نمونه‌های خارجی و داخلی دیگر سراغ داریم و «چطور ممکنه؟»، اولین سوالی است که همیشه در برخورد با چنین مواردی برای‌مان پیش می‌آید.

در این پرونده، سراغ خانواده‌ای رفته‌ایم که با مار‌های سمی، زندگی خوب و خوشی دارند. خانواده‌ای چهار نفره که چنان با مار‌ها اُنس گرفته‌اند که گویی سال‌هاست مار در خانه آن‌ها اجاره نشین است. آن‌ها مار‌هایی را در خانه نگهداری می‌کنند که بعضی‌هایشان ۵ سال است که در کنار خانواده مروتی، روزگار می‌گذرانند. خبر، البته تازه نیست و چندسال پیش درباره‌اش چیز‌هایی شنیدیم، ولی این اولین بار است که گفت‌وگوی مکتوب مفصلی درباره این خانواده ماردوست منتشر می‌شود. شاید جواب سوال «چطور ممکنه؟» را هم در پرونده امروز و در گفتگو با اعضای خانواده مروتی پیدا کردیم.

زندگی با مارها، بازی با مرگ است

خانواده مروتی ساکن روستای «فیروزه» از توابع شهرستان «روانسرِ» کرمانشاه هستند. آقای «خداداد» پدر خانواده است، ۴۱ ساله، گاودار و شیفته مارها. ایشان و دو فرزندش از تجربه زندگی با مار‌ها برای‌مان می‌گویند که در این پرونده خواهید خواند.

۱۰، ۱۲ تا مار در خانه داریم

از آقای مروتی می‌پرسم چطور جرئت می‌کنند مار به خانه شان راه بدهند و می‌گوید: «من و زن و بچه‌هایم استعداد خدادادی داریم که هیچ موجودی، درنده و خزنده و گزنده، آسیبی بهمان نمی‌رساند! حتی گرگ به ما حمله نمی‌کند. من خیلی عشق و علاقه به حیوان دارم، اندازه بچه‌هایم. تا الان هم کاری نکرده‌ام که خدا خوشش نیاید و این دوستی با حیوانات، موهبتی است که خدا به من داده است.

حالا ۱۰،۱۲ تا مار توی خانه داریم؛ نه که مال خودمان باشند، مهمان‌مان هستند. در منطقه ما، مار زیاد است. من شب‌ها می‌روم قرارگاه مارها. چندتاشان را می‌گیرم، می‌آورم خانه. چند روزی مهمان ما هستند و با هم بازی می‌کنیم. بعد هم برشان می‌گردانم به طبیعت. از بقیه حیوانات هم نمی‌ترسم، ولی به خانه نمی‌آورم‌شان، چون غذای مخصوص می‌خواهند و دین‌شان می‌ماند گردنم. مار، اما غذای خاصی نمی‌خواهد. این‌جا موش زیاد است، برای‌شان موش می‌گیرم».

می‌پرسم چطور فهمیدید با مار می‌شود رفاقت کرد، تعریف می‌کند: «بیست و دو، سه سال است که فهمیده‌ام هیچ جانوری به من حمله نمی‌کند. حتی سگ‌های وحشی وقتی به سمتم می‌آیند، رام می‌شوند و کاری به کارم ندارند. برای خودم هم عجیب است و همیشه از خودم می‌پرسم این چطور سهمی است که خدا به من داده. همه چیز از یک خواب، شروع شد. قبل از این ماجرا، خیلی از مار می‌ترسیدم».

مرد ضد زهر: مار ضامن وامم شد!

از مهارتم برای نجات مردم استفاده می‌کنم

به هرحال، مار سمی و خطرناک است. می‌گویم تا حالا اتفاقی برای‌تان نیفتاده؟ جواب می‌دهد: «الحمدلله تا الان مار‌ها هیچ آسیبی بهمان نرسانده‌اند. البته خودمان می‌دانیم این کار، بازی با مرگ است. یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی (مکث می‌کند). پشیمانی هم ندارد، نیش بزند دیگر همه چیز تمام است، اما نمی‌زند.

من، با مار‌ها خوش رفتاری می‌کنم. تا الان خیلی‌ها پیشنهاد خرید و فروش و زهرگیری بهم داده‌اند، ولی دوست ندارم از این کار‌ها بکنم. به من بگو یک میلیارد می‌دهم، یک مار برایم بگیر. اصلا این کار را نمی‌کنم. عشق و علاقه‌ام به مار‌ها قیمت ندارد. یک جفت مارِ قبرستان داشتم، از دیدن‌شان وحشت می‌کردی. تو یک قبر قدیمی دیدم‌شان.

آوردم خانه، یک جفت مهره برایم گذاشتند. از مهره مار، برای طلسم‌های مختلف استفاده می‌کنند، ولی من مهره‌ها را نگه نداشتم. بردم توی قبرستان دفن کردم که دست نااهل نیفتد». آقای مروتی می‌گوید از توانایی‌اش برای کمک به دیگران هم استفاده می‌کند: «تا حالا جان خیلی‌ها را نجات داده‌ام.

همین پریشب دو تا مار جعفری، رفته بود تو جالباسی خانه‌ای. دو و نیم شب بود که بهم زنگ زدند، مار‌ها را گرفتم و در طبیعت رها کردم. در منطقه خودمان، همه شماره من را دارند. زیاد پیش می‌آید که مار به خانه‌ها برود و همیشه به من زنگ می‌زنند تا جان‌شان را نجات دهم. من هم از این توانایی‌ام برای کمک به دیگران، دریغ نمی‌کنم».

مار، ضامن وامم شد

گرچه مارگیری خانواده مروتی برای اهالی روستا و آشنا‌های دور، مفید و جالب است، ولی حدس می‌زنم دوست و آشنا‌های نزدیک، خیلی از مار دوستی این خانواده استقبال نکنند.

آقای مروتی، حدسم را تأیید می‌کند: «اطرافیان می‌گویند از مارگیری دست بکش، چون دیده‌اند که خیلی قدیمی‌ها از نیش مار مردند و جان خودشان را از دست دادند. خودمان یک سال پیش گاوی داشتیم که مار نیشش زد. پنج دقیقه طول نکشید گاو بیچاره از پا درآمد و جلوی چشم‌مان هلاک شد. خلاصه که مردم، می‌ترسند. هیچ کس بدون هماهنگی خانه ما نمی‌آید. زنگ می‌زنند، قسم می‌دهند و خواهش می‌کنند که مار‌ها را جمع کن، می‌خواهیم بیاییم خانه‌تان. البته من هم گاهی شیطنت‌هایی می‌کنم که دیگران را می‌ترساند.

پنج، شش سال پیش می‌خواستم وامی بگیرم. هر روز می‌رفتم، اذیت می‌کردند و نمی‌دادند. فکری به سرم زد. گفتم این طوری فایده ندارد، باید یک کار اساسی بکنم. چند تا مار جعفری، از آن‌هایی که صدا دارند، گذاشتم توی شال لباسم. رفتم بانک، دوباره درخواست کردم و باز گفتند نمی‌شود. مار‌ها را رها کردم و به رئیس بانک گفتم اگر امروز این وام را به من ندهید، مار‌ها همین جا می‌مانند. دیگر خودتان می‌دانید! مبلغ وام، پنج میلیون تومان بود. قسمم داد که مار‌ها را ببر، پنج تومان را از جیب خودم بهت قرض می‌دهم. دیگر این که من اصلا کرایه ماشین نمی‌دهم. می‌گویند تو فقط مار بیرون نیاور، هرجا بخواهی می‌بریمت. تابلو شدم همه جا. ولی هیچ آسیبی به کسی نمی‌رسانم و گاهی فقط درحد شیطنت است».

سم مار روی خونم تأثیری ندارد

کنجکاوم بدانم در این مدت همزیستی با مارها، بررسی و تحقیقی روی این خانواده انجام شده است یا نه. آقای مروتی تعریف می‌کند: «یک بار از اخبار استان آمدند خانه‌مان. کارشناس آوردند که ببینند مار‌ها واقعا زهر دارند یا نه. بهشان ثابت شد که سمی‌اند. آزمایش هم داده‌ام.

خون ازم گرفتند، ریختند توی یک کاسه. زهر مار را هم گرفتند و ریختند روی خونم. دیدی خون مثل جگر می‌شود؟ مال من، نشد. یعنی لخته نشد. دیگر باور کردند». می‌پرسم بچه‌ها هم آزمایش دادند که می‌گوید نه. فکر می‌کنم شاید بستگان درجه یک آقای مروتی هم چنین خصوصیتی داشته باشند، البته مطمئن نیستم اسم دقیقش «خصوصیت» باشد.

توضیح می‌دهد: «به جز من در خانواده‌مان هیچ کس دیگری این توانایی را ندارد. پدرم را سه، چهار بار مار نیش زد و اصلا به خاطر مارگزیدگی فوت کرد. برادر ندارم. خواهرهایم هم از مار می‌ترسند». می‌پرسم نظر همسرتان چیست، می‌گوید: «علاقه‌ای به مار ندارد، ولی نمی‌ترسد. در این سال‌ها عادت کرده است دیگر».

از پشه می‌ترسم، اما از مار نه!

فرزند کوچک خانواده می‌گوید که من مار‌ها را دوست دارم، می‌بوسم‌شان، می‌اندازم‌شان دور گردنم. هستی، ۱۵ ساله است. هنوز انتخاب رشته نکرده، دوست دارد تجربی بخواند و بعد هم پزشک یا پرستار شود. هستی، توی تیم پدرش است و ارتباطش با مار‌ها نه از سر عادت که از روی علاقه است.

پدرت برایم تعریف کرده که تو خیلی با مار‌ها رفیقی. درسته؟

من مار‌ها را دوست دارم. می‌بوسم‌شان، می‌اندازم‌شان دور گردنم. بعضی وقت‌ها هم مار‌ها را می‌برم بیرون که با دوست‌هایم بازی کنم، ولی آن‌ها می‌ترسند و فرار می‌کنند.

تا حالا شده دلت بخواهد ماری را به طبیعت برنگردانی و برای خودت نگه داری؟

آره. دیشب بابا یک مار آورد برایم، خیلی دوست داشتنی بود. دلم می‌خواست مال خودم باشد، ولی فرار کرد.

چطوری مطمئنی مار‌ها بهت آسیبی نمی‌رسانند؟

مار‌ها دوستم دارند. باهاشان حرف می‌زنم. برای‌شان اسم انتخاب می‌کنم، مثلا اسم یکی‌شان «نی نی» است.

اولین بار کی با یک مار روبه‌رو شدی؟

دو سالم بود. اخبار استان هم نشانم داد. کار‌های بابام را که تماشا می‌کنم، جرئت می‌گیرم.

از هیچ حیوانی نمی‌ترسی؟

چرا از موش و پشه می‌ترسم. بابا برای مار‌ها موش می‌گیرد. خالد نمی‌ترسد، ولی می‌گوید کثیف است. مار، کاری بهم ندارد.

عجیب نیست که از حیوانات بی خطرتر و کوچک‌تر از مار می‌ترسی؟

(با خنده) چرا! ولی خوب این طوری است دیگر.

تفریحت چیست؟

خانه را تمیز می‌کنم و با مار‌ها سرگرمم. تقریبا همه اوقات روزم، همین‌طور سپری می‌شود.

اولین بار در ۸ سالگی به مار دست زدم

فرزند بزرگ خانواده می‌گوید که آرزو به دل مانده یک بار پدرش به جای مار برایش اسباب‌بازی بخرد.

خالد، ۱۹ ساله است و پشت کنکوری. انسانی می‌خواند و دوست دارد دبیر شود. خالد مثل مادرش علاقه‌ای به مار‌ها ندارد، ولی، چون از بچگی با آن‌ها بزرگ شده است، دلیلی برای ترسیدن و احتیاط کردن نمی‌بیند.

اولین بار چطور با مار مواجه شدی؟

یک روز با پدرم رفته بودیم کوه. سنگ بزرگی روی کوه منطقه‌مان هست که بهش می‌گویند «سنگ ماران»، چون کلی مار زیرش زندگی می‌کند. بابا گفت مار سیاه زیرسنگ را بردار. آن موقع هشت سالم بود و اولین باری بود که به مار دست می‌زدم. راستش علاقه‌ای به خزنده‌ها ندارم، ولی، چون از سن کم با آن‌ها زندگی کرده‌ام، ترسی ندارم و بهشان عادت کرده‌ام.

دوستانت درباره عادت خانوادگی شما به معاشرت با مار‌ها چه نظری دارند؟

از دور من را می‌بینند، فرار می‌کنند (با خنده). بهم می‌گویند این کار را نکن، خطرناک است، ولی من یک گوشم در است و یکی، دروازه، چون می‌دانم که خطری برایم ندارند.

تو هم مثل پدرت، به مارگیری مشهوری؟

بله، تا حالا جان چندین نفر را نجات داده‌ام. در محل‌مان من را می‌شناسند و اگر خطری باشد، خبرم می‌کنند. بعضی وقت‌ها هم شیطنت می‌کنم. مثلا معلمم را تهدید کردم که اگر نمره ندهد، مار می‌برم سر کلاس. البته هیچ وقت چنین کاری نمی‌کنم. طرف می‌ترسد قلبش می‌گیرد، دردسر درست می‌شود.

بیچاره دانش‌آموز‌های آینده‌ات!

آره، (با خنده) هر روز چند تا مار می‌گذارم لای کتاب‌ها و با خودم می‌برم مدرسه برای دانش‌آموز‌های حرف گوش نکن.

تفریح تو و بچه‌های هم سن و سالت در روستا چیست؟

بچه‌های این‌جا یا تراکتور دارند یا می‌روند پیش گاو و گوسفندها. این تفریح‌شان است. سرگرمی من هم مار است. توی خانه آزادند و باهاشان بازی می‌کنم.

پدرت هم گفت با مار‌ها بازی می‌کنید، ولی من نمی‌فهمم چطوری. مار، حیوان بامزه یا مثلا پشمالو و بازیگوشی که نیست. چطور می‌شود باهاش بازی کرد؟

والا آرزو به دلم ماند یک بار پدرم برایم اسباب بازی بخرد. توی خانه ما همیشه مار بوده و خب چیز دیگری برای سرگرمی نداشتیم.

از این سال‌های همسایگی با مارها، خاطره‌ای داری؟

سیزده به در پارسال، صبح رفتیم طبیعت و چند تا مار گرفتیم. مثل همیشه آوردیم‌شان خانه و یک کم بازی کردیم. بعد، مهمان آمد و فراموش کردیم مار‌ها را بگذاریم توی جعبه. شب، دور هم داشتیم شام می‌خوردیم. یکی از مهمان‌ها که خیلی چاق بود، سختش بود دو زانو بنشیند و پاهایش را گذاشته بود زیر سفره. ناگهان همسرش، چشمش افتاد به زیر سفره و فریاد زد: «وای مار». آن بیچاره هم به خاطر وزن زیادش نمی‌توانست از جایش بلند شود. شانس آوردیم که نیشش نزد.

نکته:

این پرونده، یک گزارش مستند است. قلم ما، در حکم دوربین فیلم‌برداری، یک زندگی عجیب را برای‌تان روایت می‌کند، بی‌سانسور و حذف و اضافه. پس همان‌طور که قرارداد فیلم‌های مستند را پذیرفته‌اید، این پرونده را هم با نگاه بی‌طرف بخوانید. ما در این گزارش، چیزی را رد، تأیید و توصیه نمی‌کنیم. لطفا شما هم مصاحبه شونده‌ها را الگو، نبینید و فقط به قصه جالب‌شان گوش کنید. اگر فرزند کم سن و سال‌تان این پرونده را خواند، برایش توضیح بدهید که حیوانات سمی و خطرناک، هنوز سمی و خطرناک‌اند

آیا  از مهره مار می توان برای یافتن گنج ،طلا و دفینه استفاده کرد؟سرگذشت عجیب مردی که با مارها زندگی میکرد اما...
انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۹

برچسب های مهم

ایا ستی فاطمه لوکیشن احتمالی محل گنج و دفینه در کنار قبر شاهزاده صفوی واقع در خیابان کاشانی است؟


یکی از بناهای تاریخی ناشناخته اصفهان در خیابان کاشانی درست در مرکز شهر قرار دارد، جایی که مدفن جمعی از شاهزادگان گمنام صفوی است.

ماجرای این بقعه تاریخی به یکی از شب‌های ماه رجب سال ۱۰۴۱ قمری، یعنی ۴۰۰ سال پیش بر می‌گردد که جنایتی بزرگ و بهتر است بگوییم قتل عام دسته جمعی در اصفهان رخ داد که حتی در سفرنامه‌هایی مانند شاردن نیز به آن اشاره شده است، شبی که شاهزاده‌های ناکام صفوی توسط شاه صفی قتل عام شده و در گورستانی قدیم به خاک سپرده شدند. هنوز هم بقایای کوچکی از این گورستان در اصفهان و در جوار یک امامزاده در خیابان کاشانی اصفهان به نام «ستی فاطمه» وجود دارد که متأسفانه به فراموشی سپرده شده و به انبار تبدیل شده است.

ماجرای این بقعه تاریخی به ۴۰۰ سال پیش بر می‌گردد که قتل عام دسته جمعی در اصفهان رخ داد، شبی که شاهزاده‌های ناکام صفوی توسط شاه صفی قتل عام شده و در گورستانی قدیم به خاک سپرده شدند.
 
 
 

ستی فاطمه در گذشته یک قبرستان قدیمی بوده است، در زمانهای قدیم اغلب گورستان‌های اصفهان در کنار امامزاده‌ها قرار داشته است. ستی به احتمال بسیار مخفف واژه سیدتی است.

 
 

عکس: ایمنا


دفینه /و گنج و گنج یابی ! نقشه گنج*طلا^ کوزه گنج% قبر

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما